2777
2789

اول اینو بگم که خانواده همسرم هیچ نقش مثبتی در زندگی ما نداشته و ندارن، نه به لحاظ مالی ما رو حمایت کردن( در صورتیکه بقیه بچه هاشون خیلی کمک مالی کردن)، نه وقتی بینمون بحث و مشکلی بوده و مطلع شدن کمک کردن رابطمون درست بشه( برای بقیه بچه هاشون میانجی شدن تا تحت هیچ شرایطی زندگیشون خراب نشه)، نه حتی نسبت به بقیه بچه هاشون علاقه خاصی به همسرم دارن، از اول هم چون همسرم منو خیلی دوست داشت و در برابر خواسته هام مثل مهریه و... کوتاه اومد و اینکه من موقعیت تحصیلی و اجتماعی خیلی بهتری نسبت به اونا داشتم در مقابلم گارد بودن 

چندین بار خواهراش بهم توهین کردن و من سکوت کردم و فقط با دخترشون قهر کردم و با پدر و مادرش نه چون میکفتم احترام اونا واجبه، ولی دایم باعث بحث و دعوا بین ما بودن تا آخر کارمون داشت به جدایی میکشید و من با شرط قطع ارتباط باهاشون برگشتم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

همسرم هربار به خاطر فرق گذاشتن و رفتارهای بدشون باهاشون قهر میکرد و چندماه چندماه سراغشو نمیگرفتن مگر برای جشن یا عزای خانواده یا فامیلشون، تمام این سالها من کمکش کردم خونه و ماشین بخره و اونا هیییچ، ولی تا باهاشون خوب میشه همه راز زندگی خودم و خانوادم میره میگه،  درآمد،برنامه های آینده،  بدهی و...همه چیز، اونا میشن آدم خوبه و من دشمن خونیش

لعنت به این بچه ننه های وابسته من که امشب نفرینش کردم میدونم خوب نیست نفرین پدربچمه ولی دلمو خون کرد ...

بخدا منم امشب هم نفرین کردم هم اگه از دستم بر میومد یه بلا سرش میاوردم از بس وقتی مادرش باهاش حرف میزنه نفهم میشه و بی چشم و رو

خسته شدم از دستش ،تا وقتی مادرش زنده اس اینم آدم نمی شه دلم میخواد ولش کنم برم ولی ۱۰ ساله زندگی با تلاش ساختم و به جز این بدی وحشتناک خوبی زیادی هم داره 

[QUOTE=340107454]مگه میشه؟ زندگیمونه با امید ساختیمش ولی یکی دیگه اختیارشو دستش گرفته[/QUOTE

مشکل من با برادرشه به یه دلیلی نمیخوام بایکی از برادراش کار کنه ازقصد میره باهمون 

اون باعث داغون شدن زندگیمون میشه شوهرم خودشم میدونه ولی میگه نه نمیزارم آخه احمق تو اگه چیزی حالیت بود همون اول نمیزاشتی خدا به کمرت بزنه

[QUOTE=340107454]مگه میشه؟ زندگیمونه با امید ساختیمش ولی یکی دیگه اختیارشو دستش گرفته[/QUOTE مشکل م ...

بخدا شوهر منم همینطوره تا حالا از هر کدوم از اعضای خانوادش چندین بار زخم خورده، حرف شنیده، به خاطرشون ضرر مالی کرده ولی تا میبینتشون یادش میره و تا مامانش میگه برای برادر یا خواهرت فلان کار کن چشم بسته انجام میده، اصلا نمیفهمه اینا همون عوضیهای قبل هستن 

بخدا شوهر منم همینطوره تا حالا از هر کدوم از اعضای خانوادش چندین بار زخم خورده، حرف شنیده، به خاطرشو ...

دقیقاااا آتیش میگیرم این کاراشو میبینم به معنای واقعی دیوونه میشم کنترلمو از دست میدم بدرفتاری میکنم باهمه کل وجودمو به هم میریزه 

منم دیدم کاری ازم برنمیاد نفرین نوشتم واسش فرستادم

دقیقاااا آتیش میگیرم این کاراشو میبینم به معنای واقعی دیوونه میشم کنترلمو از دست میدم بدرفتاری میکنم ...

کاملا درکت میکنم ولی سعی کن هیچ‌وقت توی مسیج و ...کلا بصورت نوشته چیزی بهش ندی، حالا اگه روانشناس و مشاور باشه میگه بدرفتاری نکن ولی نمیفهمن ما تحت چه فشاری هستیم..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792