تقابل سنت و مدرنیته ازون موضوعهاییه که جوامع در حال توسعه خواهناخواه درگیرشن، از جمله جامعهی خودمون. منتهی به دلیل وجود یه سری متغیر خاص، این تقابل توو ایران سر و شکل خندهداری به خودش گرفته. یکی از مهمترین متغیرهایی که باعث مضحک شدن این موضوع توو جامعهی ما شده، میزان متوسط اعمال قدرت سنته! هااان؟! یه مثال میزنم. همیشه میگن که دهه شصتیها، مظلومترین نسل بعد از انقلابن در حالیکه به نظر میرسه این دهه هفتادیها هستن که دهه شستیترین نسل تاریخن چرا که نسلی که همیشه بیشتر از همه درگیر این تعارضِ بین سنت و تجدید شد و در مقابل اکثر خواستههاش یه شست گنده دریافت کرد، همین دهه هفتاد بود. مدرنیته در دهه شصت اونقدری وجود نداشت (یعنی سنت نمیذاشت وجود داشته باشه) که بخواد یک دهه شصتی رو درگیر این تقابل و تعارض کنه. بنابراین یک فرد دهه شصتی تقریبا چیزی از مدرنیته نمیدونست و نمیخواست، که سنت بخواد مانع خواستههاش بشه...
دهه هشتاد هم که به یه نوع دیگه گرفتار این کشمکش تاریخی نشد. یک متولد دههی هشتاد، امروز داره مثل بچهمار بازی snake، سنتیترین بندهای اخلاقی جامعهش رو یکییکی میبلعه و جلو میره و هر روزم افعیتر میشه! اگرچه انتظار میره با این فرمون عاقبت سرش به تهش بخوره و گیم اُور بشه..! این وسط فقط یک دهه هفتادی نگونبخت بود که از اینترنت و ماهواره و سوشال مدیا دنیای مدرن رو میدید و میخواست، اما یوغ سنت بر گردنش نه اونقدر سفت بود که نذاره ببینه و نه اونقدر شل، که بذاره بخواد! این میشد که از دو طرف کشیده میشد و پارهترین نسل بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، لقب میگیره. یه نمونه از مشکلاتی که عموما یه دهه هفتادی، امروز باهاش دست و پنجه نرم میکنه مشکل مکانه!
مشکل مکانِ جوون جامعهی امروز مگه غیراز اینه که این جوون به عنوان یک مدرنیست، تونسته مخ غیرهمجنس خودشو به منظور یک رابطهی جنسی مدرن (سکس پیش از ازدواج) بزنه اما خانوادش، بعنوان یک مرجع ترادیشنال در مقابل خواستهش موضع خشونتآمیزی گرفته و مانع هرگونه اتفاقی میشه؟ البته هرگونه اتفاقی هم نه حالا. چراکه فضای سبز شهری و خصوصا فضای خیلی سبز شهری، توو همهی اعصار، به عنوان یه مکان تفریحی گره از کار خلقالله باز کرده همیشه...
خلاصه، از همهی اینها که بگذریم، با یه دید فرانسلی میتونیم موارد زیادی از گسست بین سنت و مدرنیته رو توو تاروپود یه جامعه در حال توسعه مثل جامعهی خودمون مشاهده کنیم. نمونههایی که به صورت تیتروار به چندتاشون اشاره میکنم؛ کتونی با شلوار پارچهای، روشنفکر دینی، روحانی سوار بر موتور سیکلت، موتورسیکلتی که به یه روحانی سواری میده، فندک اتمی، شهید قندی یزد، ابومسلم خراسان، دختری که دوست نداره جلوی مانتوی جلوبازش باز باشه، نسخهی اسلامی ولف آو وال استریت، فرش ماشینی، بانکداری و دانشگاه و جمهوری و روانشناسیِ اسلامی، کولهپشتی زیر چادر، کولهپشتی روی چادر (نیاز به بستری)، پیتزا با دوغ، و هزاران هزار مورد دیگه...
#شکور_زارع