میشه این هم تعبیر کنید
تو ی مکانی بودم داشتم نماز می خوندم بعد یه درخت توت هم اونجا بود مقداری مقداری از توت ها رسیده بودن توت سیا بود دختر داییم داشت ازش توت می چید همه رسیده ها روچید به من هم مقداری داد بعد از اوجا اومدم بیرون از در که اومدم بیرون سه تا آقا اونجا بودن من از کنارشون رد شدم بعد برگشتم از یکیش ادرس پرسیدم که بلد نبود بعد رفتم یه خانمی رو دیدم که داشت یه برگه هایی رو توزیع می کرد من نمی دونستم چیه گفتم به من هم بده دست کرد تو جیبش اسمم رو پرسید من هم بهش گفتم رو برگه که نگاه کرد اسمم رو دید گفت این به اسم خودت فیش غذا بود