2777
2789

میشه بدون قضاوت بخونید و نظر بدید؟ 

من واقعا شرایط روحی خوبی ندارم و یه آدم به شدت شکسته و دلتنگم و میدونم تصمیماتم توی شرایط نرمالی نیست. 

من 5 سال عاشقانه کسیو میخواستم و باهم در ارتباط بودیم و بعد بخاطر یه جریانی خودم ازش جدا شدم. 

یکسال پیش توی یه تایم حدودا 4 ماهه جدا شده بودیم و این آقا تو این زمان به مدت دوماه با یه دخترخانمی وارد رابطه شد و وقتی هم من برگشتم با اون خانم بهم زد.

الان بیشتر از دوماهه که دیگه رابطمون تموم شده و ایشون دوباره برگشته به اون دختره و من از فرط دلتنگی زندگیم فلج شده نمیتونم هیچ کاری کنم

میدونم اون دختر هم این آقا رو دوسش داره اما مطمئنم از این بابت که هیچکس به اندازه من دوسش نداره.... 

اگر من اقدام کنم برای درست کردن رابطمون و دوباره آقا از این دختر جدا بشه من گناهکار و مدیونم به این دختر؟ یجورایی میدونم این اقا بخاطر اینکه از سمت من طرد شده به این دختر پناه برده مثل گذشته. 

من اصلا صحبتم این نیست که این آقا آدم درستیه یا برگشتن من و این رابطه عاقبت خوبی داره یا نه لطفا در این مورد بذارید خودم تصمیم بگیرم فقط میشه درمورد همون یک سوال جوابم رو بدید؟ 

اصلا ممکنه دیگه نتونه از دختره جدا بشه فقط میخوام نظر بقیه بدونم چون تو شرایط بدی هستم میدونم چشمام کور و گوشام کره و نمیتوم درست فکرکنم

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

بله صددرصد 

خدایا تو زیباترین حضور زندگی منی💞(سلام بر ابراهیم) مردی از تبار نور و ایمان که در سخت ترین شرایط زندگیم ناجی من شد🌸🤚برای روح این شهید بزرگوار یک صلوات بفرست عزیزی که داری امضام می‌خونی ان شاالله حاجت روا باشی 🌹🙏

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

میدونم اینکه یکی ازت جدا بشه چقدر درد داره ولی خودمم حالم خوب نیست اگر اون دوماه دوست داشتن این آدمو تجربه کرد من 5 سال سوووختم و ذوب شدم از عشق این مرد. بازم با این حال نمیخوام با شکستن یکی دیگه رابطمو بسازم

دختره میدونه اون اقا بخاطر من ولش کرده ولی نمیدونم چطور دوباره برگشت بهش.... 

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

به نظر من نکن 

کاربران عزیز لایک نفرماییییید🌈 کاربری خربوریدان دیگه نیست پس انقد به کاربری من گییییییر ندید😏نی نی یار عوض نمیکنه والا وگرنه هم خودم و راحت میکردم هم شما رو.فضولا🌚

چقدر دم دستی هستید هم شما هم اون دختر 

هی تفاله ی بالا اورده همو میپذیرید !!

واقعا عجیبید 



رک گفتم به خودت بیای 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

بله صددرصد 

خودم چی🥲😔

چطوری کنار بیام چطوری فراموش کنم


🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

آره عزیزم

هم تو مدیون میشی هم اون آقا

اون دختره که اسباب بازی نیست هر وقت دعواتون شد میره پیشش تا برگشتی سریع دوباره برگرده

اگه از ظاهر کسی ایراد گرفتم/ بهش توهین کردم/ سلیقه‌شو زیر سوال بردم و... به خاطر اینه که خودش چنین چیزی خواسته. وقتی تاپیک می‌زنید یعنی : لطفا نظر خودتون رو بیان کنید. این یعنی هر نظری باشه می‌پذیرم. اگر غیر از اینه لطفا توی توضیحات ذکر کنید که فقط هر چی میگید رو تایید کنم.

اگه میدونی پسره دوستت داره و دلش پیشته برگرد

اگه نه و ازت دل کنده برنگرد، ببخشید رک میگم ولی نتونستی زندگیتو سفت بچسبی از دستش دادی، الان زندگی اون دخترو اگه میدونی حالشون باهم خوبه بهم نزن خودخواهیه

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور... 

بله شما به این دختر مدیونی. همون بار اولی هم که تموم کردین و اون دختر اومد تو زندگیش و شما باز برگشتی و باعث جداییشون شدی مقصر بودی. الان که یه بار دیگه میخوای این کارو بکنی خیلی بیشتر مقصری.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز