بابا مادر پسرن از شمام بیشتر دوستش داره مسلما.من بودم دخالت نمیکردم.ناراحتم نمیشدم.
احتمالا چون ازش دوره بیشتر دلتنگش میشه وبه قول معروف دوری ودوستی هستش.
ولی شوهر شما کنارش هست وناخودآگاه تنش هایی ایجاد میشه.
وشاید حسادتش به شما بیشتر برانگیخته میشه.
حساسیت به خرج ندید وارتباطاتتون را کمتر کنید.
بگو میمونه به بچش میگه قربون دستو پای بلوریت، مگه شوهر من بچه اصلی شما نیست که اینجوری میگید راجبش؟ بعدم بگو زیبایی ظاهر مهم نیست سیزت مهمه، شوهر منم اگه محل نمیداد وسالی یبار با زور میومد یه سری میزد بهتون واستون شاهزاده میشد.بعدم بلند بخند تا بسوووووووزه
خداییش ذهنتون رو درگیر هر مسئله ای نکنید
وقتی میگه پسر بزرگم فلانه شما یه لبخند بزنید بگید ماشاالله
هر حرفی رو نباید جواب داد
برا هر رفتاری نباید عکس العمل نشون داد
هر چقدر بگه چیزی از ارزش های همسر شما کم نمیشه
بزار دلش خوش باشه........
ولش ...همچین ادما وقتی طرف زندست بهش سر نمیزنن وقتی هم از دنیا میره فقط سالای اول...من نمیدونم چقدره که مادر خدا بیامرزتون فوت شده ولی شرط میبندم فقط دو سه سال اول بعدشم دیگه نمیره و تمام ...ولی رفتن به قبرستون دیگه ارزش نداره زمانی دیدن قشنگه که طرفو زنده ببینی و به حرفاش گوش کنی الان دیگه ارزش نداره رفتنش
چیزی نمیگم. اهمیت نمیدم.
چرابایدذهنت درگیراین مسئله وحرفهابکنی
مادرش، دشمنش نیست که
قصدی هم حتمانداره
کلا افراد مسن پسر اول رو یه جور دیگه دوست دارن
سری بعد بهش بگو مادر جون میبینم که بنده خدا شوهرم آدمایی رو تو اطرافش داره که از دشمن بدترن صد رحمت به زخم دشمن بخاطر همین تصمیم گرفتم هم براش مادر باشم هم پدر هم همسر بلاخره یه سری مادرا رفتن نشستن تو کوچه خیابونا سبزی پاک کردن بخاطر همین مغزشون زنگ زده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
