شده تا حالا از جاری و خواهر شوهر ناراحت بشین یا با هم حرفتون بشه.؟ الان اینقدر از دستشون ناراحت و دلخورم که نگو، کسی هم نیست که باهاش درددل کنم ، اگه به شوهرم بگم میگه این حرفای خاله زنکی چیه که می زنی، شوهرم مرد خیلی خوبیه ولی اینکه من پیشش در این مورد حرف بزنم خوشش نمیاد
♥️ خدایی که من می شناسم دقیقا لحظه ای که انتظارشو نداری برات معجزه ای می فرسته که غرق شگفتی بشی... ♥️ خدایا شکرت 🤲🤲 (ماشاءالله لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا باللّهِ العلیِّ العظیم )
داستان از این قراره که عروسی پسر دایی شوهرم، جالبه همه دعوت شدن بجز ما، یعنی من و شوهرم، حالا بیشترین بدردخوری ما داشتیم یعنی دخترشون برای مصاحبه می خواست بره چون اون شوهرم با اون شرکت آشنایی داشت سفارش دخترشون رو کرد که هواش داشته باشن جالبه حالا واسه عروسی همه دعوت شدن بجز ما
♥️ خدایی که من می شناسم دقیقا لحظه ای که انتظارشو نداری برات معجزه ای می فرسته که غرق شگفتی بشی... ♥️ خدایا شکرت 🤲🤲 (ماشاءالله لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا باللّهِ العلیِّ العظیم )
جاریا و خواهرای شوهرم هرشب جلوی من به خودشون میرسن میرن اونجا برای بزن و برقص، بعد میان تو گروه خونوادگی حرفاشون رو میزنن که چقدر خوش گذشته و از این حرفا
♥️ خدایی که من می شناسم دقیقا لحظه ای که انتظارشو نداری برات معجزه ای می فرسته که غرق شگفتی بشی... ♥️ خدایا شکرت 🤲🤲 (ماشاءالله لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا باللّهِ العلیِّ العظیم )
من چی بگم که از پدرشوهرم ناراضیم از صدتا زن خاله زنک تره چند روز پیش الکی سر ی موضوع چرتی که من هیچی نگفتم و اصلا حرف نزدم و وفقط پرسیدم چیشده گفت خفه وبرو گمشو از خونش بیرونمون کرد من و شوهرمو ولی شوهر سیب زمینیم هیچی بهش نگفت و هر روز تلفنی حرف میزنن قربون صدقش میره ولی براش مهم نیست من دارم تو افسردگی میمیرم