2777
2789

دیشب از دانشگاه که برمیگشتم(یه شهر دیگس) شهر ما هم اخرین تایمش حدودا ساعت ۶ و ۶ و نیمه بعضی وقتا چون من دیر میکنم برا شهرای نزدیک شهرمون بلیط میگیرم بابام میاد دنبالم اینبار بابام خونه نبود قرار بود با ماشین سواری ینی تاکسی بیاد با اون برگردم خونه بعد من تو اتوبوس که نشستم همه پیاده شدن راننده اتوبوسه چراغارو خاموش کرد درو بست اومد سمتم گفت میزاری بوست کنم؟ من دست و پام لرزید خودمو گم کردم وسایلامو برداشتم با لحن تندی گفتم بسه رفتم سمت در رانندهه دید تاکسی اومد منم ترسیدم درو باز کرد اومدم پایین از دیشب تپش قلب دارم حالم اصلا خوب نتونس کاری کنه ولی اون صحنه اصلا از ذهنم بیرون نمیره خیلی رو روحیم تاثیر گذاشته😞

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینجور وقتها باید خونسردیتو حفظ کنی ، همیشه تاکسی و ....نجات بخش نیستند

شاید یه جایی راه فرار نباشه

باید،بگی واااای منم از اول تو نختم، عاشقت شدم

فقط دهنم خشک شده میشه واسم یه آبمیوه بخری بعد بریم یه جای دنج(یه چشمکم بزن)

بعد که وایساد باهاش پیاده شو شروع کن جیغ بزن و بگو زنگ بزنید ۱۱۰ این منو تهدید کرده


جالبه هیچوقت فکرم ب این چیزا نمیرسه

من این روش رو جدی گفتم

این حیوونا یکی دوتا نیستن

هرجا چنین چیزی دیدی نباید مقاومت از خودت نشون بدی

اون لحظه مغز اون طرف کار نمیکنه یهو بخاطر مقاومت میزنه طرفو میکشه

ولی الکی بگی منم پایه ام ولی مثلا نگهدار بیام جلو بشینم

یا نگهدار یه آبمیوه بخر

یه جوری تو سطح شهر متوقفش کنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز