خودم وقتی 5,6 سالم بود با خودم میگفتم چرا وقتی برای دخترا خواستگار میاد قبول نمیکنن وقتی تهش لباس عروس میپوشن (یعنی فقط لباس عروسه اهمیت داشت برام)😁
یا فکر میکردم زنداییم سیندرلاس به ما نمیگه 🤦🏻♀️😅😂😂
شمام بگین
زندایی سیندرلا😂
من فکر میکردم هر ساقه برنج رو سرش فقط یه دونه برنج هست
من وقتی یک زن چادری که خودشو پوشونده گدایی میکنه. فک میکردم مادره امام حسین 😂 همه میگفتن ن بابا این نیست میرفتم بهشون پول میدادم بغلشون میکردم. خیلی بد بود 😂
لک لکا
بعد که فهمیدم تا امید شدم از زندگی
من چنین تصوراتی نداشتم
من ساعت ها میشستم فک میکردم چرا آدما تا ازدواج نکردن بچه دار نمیشن خیلی جدی میگفتم حتما چیزی تو بدن وجود داره ک میفهمه آدما ازدواج کردن و اونوقت بچه دارشون میکنه
فکر میکردم حیونا زبون ادما رو میفهمن ولی نمیخان با ما حرف بزنن
شبا با همدیگه حرف میزنن
فک میکردم خدا شبیه هو هو خانه،ی کارتون بود🥹😂
من فکر میکردم خالم خرم سلطانه چون رنگ موهاشون یکی بود
رئیس جمهور وقت روهم میگفتم شبیه بابامه
هر پیرمردی که شیخ بود تو خیابون میدیدم میگفتم امام خمینی هست 😂💔😑
من تعزیه میدیدم فک میکردم شمر امام حسینش واقعیه بشدت میترسیدم از شمر
نیازمند میومد در میزد میگفتم مامان الله اومده پول میخواد مامانم چقدر دعوام میکرد نگو الله
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
