خانوما ی سالی از عقدم میگذره چون راهمون دوره و مادر شوهرمشون خونه دو طبقه دارن میرفتم چند روزی خونه بالای اونا وایمیستادم همیشه شوهرم با اصرار منو میبرد الان اصلا نمیگه بریم حتی میگه نیا یعنی کسی هست از بودن همسرش پیش خودش ناراحت باشه
راهمون خیلی دوره ۳ساعت راهه منو اصرار میکرد طبقه بالامون خالیه بیاچند روز بمون میبرمت الان میگه در ب ...
بذار اون بیاد خونتون من دوران عقد راهمون خیلی ازشما دورتر بود شوهرم میخاست بره خدمت شهر خودش افتاده بود توقع داشت برم خونه اونا بمونم گفتم ن عزیزم هرموقع خودت تونستی بیا بهم سربزن منم دلم برات تنگمیشه ولی نمتونم اینجوری معذبم ۳ماه موند بعدش انتقالی گرفت اومد شهر من