ما مغازه داریم
یه پیرمرده هست اونجا صبح تا شب ول میچرخه
من صبح ها میرم مغازه شوهرم عصر ها
پیرمرده هی میاد تو مغازه ما میشینه
اگه چیزی بفروشیم میشماره کلا تو همه چیز هم مغازه هم زندگی شخصی ما دخالت میکنه
چرا اینو خریدی چند خریدی چرا جوراب آوردی .چقدر فروختی و.....حتی مسائل شخصی ک زنت کجاست و چرا شوهرت نیست و کجاست و.....
این به کنار
تازه دندون مصنوعی هاشم همش در میاره میبره نزدیک بچه های من
حالشون به هم میخوره
۳.۴ بار شوهرم گفته این کارو نکن زنم خوشش نمیاد
باز انجامش میده
چیکار کنم؟دلم میخواد بزنم لهش کنم