خاطرات خرابکاریای یواشکی + جایزه

چون تو پربازدید قرار گرفته یه عکس جذاب بذارم..

من عاشق سه شنبه های خمینی شهر اصفهانم...

تو یکی از محله ها دست فروش ها میان و اون خیابون میشه محل عبور و مرور خریداران ...

شور و شوق زندگی داخل این خیابون هست ...جنس ها هم ارزون و تولیدی هستش ..

من امروز مرخصی گرفتم از کارم و رفتم تو دل این بازار ...عکس نشد زیاد بگیرم چون ادمهای تو عکس زیادن و راضی ممکن هست نباشند به انتشار عکس ها...دو تا ساک  دستی خریدم 😍😍😍

لباسمو با دست شستم و چون عجله داشتم ابشو چلوندمو انداختم رو بخاری..یهو گفت تقققققق و شیشه اش ترکید منم گفتم پسرمون دوچرخه اش رو پرت کرده و با دسته اش شکسته😂

خانما پست منو گزارش میزنید پاک شه

واقعا بعضی حیوانات مثل جوجه و اردک و خرگوش و سگ و پرنده هم عشق میاره هم وابستگی 

من همشو داشتم هرکدوم به نحوی وابسته بودم 🥺🥹

از سرمم نمیفته 😅

مثل بچه‌ ها تا جوجه میبینم یا پرنده‌ دست و پام شل میشه بخرم 😅

به به 

منم عاشق بازار محلی هام 

دوست دارم قدم بزنم و یه خریدی بکنم 🥰

خاطره ای که میخوام تعریف کنم خیلی جالبه  یه بار ما رفته بودیم سفر خارج از ایران . بعد منو دوستم قرار بود بریم یه پاساژ بعد از این ماشینا گرفتیم که توریستارو جابه جا میکنن کلیم چونه زدیم که مثلا وایسه و یه جای دیگه هم ببره خلاصه نشسته بودیم گفتن بفرمایید راننده اومد یه آقای جنتلمن خوشتیپ . مت تعجب که که این جای اشتباهیه الان باید مدل میشد . خلاصه تا دم مقصد داشتیم بحث میکردیم که چه خوشکله کاش میشد مخشو بزنیم چه ساعتش قشنگه . به نظر ولی خوش پوشه ها . بپرسیم عطرش چیه ؟ خلاصه تا مقصد خندیدمو با هم بحث کردیم به مقصد رسیدیم یارو به زبان شیرین ایرانی و لهجه اصفهتن گفت بفرمایید رسیدیم با یه پوزخندی که خوب اسکل شدیداااا هیچی دیگه تو افق محو شدیم مقصد دومم کنسل کردیم    

چی شد مگه ؟

چرا پایان و بازگذاشتی ؟

حلقمو گم کردم  یعنی گم که نه دستشویی بودم اینم شل بود تودستم سر خورد رفت ته چاه بعد برای اینکه شوهرم نفهمه رفتم نقرشو دادم ساختن هنوزم کسی نمیدونه چی شده   

عزیزم فقط کامنت کسانی که تاپیک رو به حاشیه می برن و سیاسی می کنن حذف شده

اینجا چه خبره

قرار بود خواهرم و شوهرش بیان خونمون شام مامانم گفت برنج بپز رفت 

وقتی دم کشید خواستم ببرم بزارم رو بخاری وسط راه از دستم افتاد قابلمه همه برنج ریخت 💔🥴برنج جمع کردم دوباره تو قابلمه دادم خوردن 🤦 هیچوقت صداش در نیوردم