خیلیییی یهویی یادش افتادم
فکر کردن بهش یکم اذیت کنندس
بینی من بزرگه یادمه بچه بودم اصلااا اعتماد به نفس نداشتم از دوست و اشنا فامیل بگیر تاا بچه های مدرسه نیگفتن دماغت خیلی بزرگه
فامیل میگفتن بزرگ شدی عمل کن
بچه های مدرسه مسخره میکردن
تو سرویس مدرسه بچه ها توی سرویس دماغمو میکشیدن مسخره میکردن
میخواستن ادرس منو به کسی بدن میگفتن همونی که دماغش خیلی بزرگه؟
دوستم نقاشیمو میخواست بکشه یه دماغغغ گنده باش میکشید
بچه های فامیل میگفتن عسل دماغش پخه
خواهرای دوستام منو میدیدن میگفتن یچیزی بگیم ناراخت نمیشی ؟دماغت خیلییی بزرگه
تو سن بلوغ دیگ اوجش بود صورتم پر جوش ورم بهم میگفتن سیب زمینی
یبار یادمه یه دوست برگشت به یه دوست دیگم گف اولین بار دیدمت فکر کردم خواهرید(اون دوستم که فکر میکرد خواهریم خیلی خوشگل وبور و سفیده)بعد دوستم گف کجام شبیه عسله؟ن که عسل خیلییی پوست بلوری و سفید داره
نکه فلان
تعریف کردن همه اینها یجا حس عجیبی داره
خب من الا 20 سالمه هنوز عمل نکردم و نمیتونم دماغم خیلی گوشتیه دکترا قبول نمیکنن
ولی اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته به مرور خداروشکر ولی بعضی وقتا دوباره خودمو میبینم میگم لامصب چه دماغی نمیشد یکم کوچیک تر باشه