من قبلا خیلی خونگرم بودم وقتی فامیلهامونو میدیدم میشستم پیششون باهاشون صحبت میکردم ولی چندساله اصلا حوصله اشونو ندارم ،نه اینکه بخوام خودمو بگیرم یا دوسشون نداشته باشم نه ولی حوصله ی سوال و جواب هاشونو ندارم ،قشنگ میدونم پیش هر خانواده ای بشینم در چه موضوعی سوال میپرسن ،یسری هاشون از حقوق و وضع مالی خانواده همسرم ازم میپرسن ،یسری ها از زندگی خودم ،یسری ها از خانواده بابام اینا و ...... خیلی زیادن .
چندوقت پیش یه عروسی داشتیم تو عروسی و قبل و بعدش اصلا پیش هیچکس ننشستم ،متوجه میشدم یجوری نگاهم میکردن یا پیش بقیه میگفتن فلانی دیگه مثل قبلا نیست دیگه مارو تحویل نمیگیره 😑
ولی تنها دلیلیش اینه که حوصله ی کنجکاوی هاشونو ندارم. بنظرت اینجوری همه ازم زده میشن ؟!
مثلا کسی رو از نزدیک ببینم خیلی باهاش خوبم ولی تک تک نرفتم سر میزهاشون بشینم یا تک تک سلام کنم بهشون