بچها من دیگه داره میشه ۳ سال از عروسیم میگذره.غیر چندتا شهر ک باهمسرم مسافرت رفتیم تقریبا تفریح دیگ ای نداریم.از ۷ صب تا شب ساعت ۷ یا ۸ سرکاره.اصلا مهر و محبت نداره ب من.از سرکار ک میاد سرشو میکنه تو گوشی اگ باهاش حرف بزنم میگ ساکت باش.دلم میخاد باهاش برم خرید.دلم میخاد باهم بریم گردش.بشینیم باهم چای بخوریم.ولی اصلا اینجوری نیست.دلم میخاد باهام حرف بزنه سربسرم بزاره.تاحالا نشده تو خونه بشینه با من دو کلام حرف بزنه شوخی کنه بخنده.زندگیم خیلی بی روح و سرده.دلم گرفته خیلی
تو خونه مامانش میاد میشینه میگ میخنده.ولی خونه خودمون خیلی با من سرده.نشده یبار غیر وقت رابطه بیاد منو بغل بگیره ببوسه..خیلی ناراحتم