پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نگفتن جایی که واکسن زدن روز اول حوله سرد بزارین روز دوم حولا گرم؟
پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.
والا دقیق نمیدونم چون بدن هرکسی فرق داره ولی زود تبش پایین میاد ولی امروز احتمالا تبدار باشه
پرسید به خودت افتخار میکنی؟! گفتم: خیلی زیاد.. گفت: چرا؟ گفتم: هیچکس نمیدونه من چند بار خودم رو از اول بازسازی کردم تا امروز اینی باشم که هستم، قوی، مستقل، کسی که یاد گرفته هر جایی احساساتشو خرج نکنه و هر چقدرم زمین خورد خودش تنهایی بلند شه.