سلام..
داستانم خیلی طولانیه
من حدود یکسال پیش با ی پسری اشنا شدمو باهم دوست شدیم
بابام سه ماه بعدش فهمید و گوشیمو نزدیک دوماه گرفت
ب پسره هم پیام داد و هرچی دهنش میومد گفت
ولی من واقعا عاشقش بودم و اونم حسش بهم متقابل بود
مطمئنم اون ادم درستی برا منه و واقعا تو این ی سال ی بار هم دلمو نشکوند و ناراحتم نکرد و هیچوقت پاشو از حدش جلوتر نذاشت
الان بعد ی سال مادرم فهمید و هرچی میشه تهدیدم میکنه ک به پدرت میگم
پدرم اگه بفهمه هم منو میکشه هم اونو
دیشب تو بحثی ک داشتیم ی جوری با اطمینان میگفت مطمئنم دخترم عاقل شده و دیگه از این کارا نمیکنه
بعد هم گفت جز من و برادرم کسیو نداره و میخواد منو بالا ببینه و موفق و من سرمایه زندگیشم و ناموسشم
و ازم خواهش کرد خوردش نکنم
نمیدونم باید چیکار کنم..
اگه رابطمو تموم کنم به خودم خیانت کردم
و اگه ادامه بدم به بابام..
درضمن تو سنی نیستیم ک بتونه بیاد خواستگاریم
با خودش حرف زدم
گفت میتونیم ی مدت بیخیال شیم
هرچندسالم بشه پام میمونه و من ایندشم و از دستم ناراحت نمیشه
شما بگین من چیکار کنم:)