یه زن و شوهری باهم اختلاف دارن خیلی اطلاعات از جزئیات ندارم ولی تو بحثشون که اومده بودن بیش بابام صحبت میکردن شنیدم انگار تنها مشکلشون یچیز بود(که بعید میدونم راستشو گفته باشن که فقط همین اختلافشونه)
بابای خانومه 4 سال تو کما بوده این 4 سال مادر خانومه خیلییی سختیا کشید رسما بچه های دیگه اش پشتشو خالی کردن و به نسبت فقط این دخترشو این دامادشون پشتش بودن
هوای مادررو داشتن تاجایی که شوهرش خیلیی وقتا میزاش زنش بره چندین روز خونه مامانش و از باباش که کما بود مراقبت کنه ولی حدود دوسال بعد این کما رفتنا دیگ انگار رفت و امد خانومه خیلیی زیاد شده خونه مامانش شوهرش ادم مردسالاریه میگ حتما باید برای رفت و امدت اجازه شوهرتو بگیری دیگ اجازه نمیداد زنش بره خونه مامانش
و کلییی دعوا و ماجرا زنه هم بهه زور میرف با کلی لجبازی و اینا
خلاصه بعد چهارسال باباعه فوت میکنه و مامان خانومه میخواد بره شهرستان به شوهرش میگ منم میخوام برم دوماه با مامانم
شوهرش میگ نه خیلی زیاده و نباید بری خانومم گووش نمیده میره دوماه بعد برمیگرده
حالا این اقاعه میگف من مشکلی با رفته امدش ندارم ولی اولویت اولش باید زندگی خودش باشه بعد زندگی مامانش
خانومم میگف قانون این اجازه رو بمن میده هفته یا یبار برم مامانمو ببینم حداقل حتی اگه تو اجازه ندی
حالا تهش یکم اوضاعشون درست شد خوشحال برگشتن خونه اشون بعد صحبتایی که با بابام کردن ولی بنظرتون حق با کیه
حس میکنم خانومه واقعا اولویت رو زندگی مامانشه و لجبازی میکنه و اقاعه هم یکم زیادی میخواد مرد بازی دربیاره