رفتم برای دخترم خوراکی بخرم
یه چادر گلدار هم سرم بود
دخترم با دوچرخه از جلو رفت منم پشت سرش
یهو دیدم خانومه صدام کرد ک اهای خانوم
منم رفتم جلو سلام دادم گفتم با من هستید بله بفرمایید
پرسید ازدواج کردی
کجا میشینید
منم گفتم یکم بالاتر میشینیم چطور مگه
گفت برای پسرم پرسیدم
گفتم بله اون بچه هم دخترمه ازدواج کردم
همچین با شوک میگه ک ن بابا دخترته
اصلا بهت نمیاد ک
فکر کردم مجردی
نمیدونم چرا ولی حس خوبی داشت