خانم هایی که یک‌بچه دارین و دومی رو باردارین .خبر بارداری رو کی به بچتون گفتین

مگه میشه خبر بارداریو داد 

بچه ابجیم یک سالشه 

بچه داداشم پنج سالشه 

تا غافل بشیم از بچه داداشم میبینم یه مشتش زده یا زده تو کمرش یواشکی 

داداشمو زن داداشمم که جرات ندارن بچه ابجیمو بهش دست بزنن😆😆😆

حتمااا بهش بگو اخي عزيزم مطمئن باش خيليي خوشحال ميشه

انشالا که بارداریت به سلامتی طی بشه ولی دلیلی نمیبینم به دخترت نگی 

هر چه صمیمانه تر و صادقانه تر با بچه صحبت کنید واقعیت های زندگی رو بهتر درک میکنه

البته من باردار نیستم توجهم از این بابت به تاپیکت جلب شد که پسرم اصرار داره من باردارم   

هر چی میگم من نی نی ندارم تو.شکمم میگه چرا داری دو ساله قایمش کردی بالاخره داداش و خواهرم به دنیا میان

چجوری به بچه هاتون گفتین؟ واکنششون چی بود؟

من قبل اینکه همسرم بفهمه اول به دخترم گفتم؛یادش بخیر چقدر هوامو داشت هععععععی

بهش بگو تا کم کم با این مسئله کنار بیاد ولی بهش بگو الان نمیاد طول میکشه تا بیاد

من بچه ام دو سال و سه ماهشه بهش گفتم تو دل ماما نی نیه 

بايد زودتر ميگفتي هرچي زود تر بگي بچه بيشتر پذيراي بچه ميشه الانم دير نشده بگو مامان ميخوام برم دكتر ببينم دلم چرا بزرگ شده بعد فرداش برو بيرون تنها و بيا و بگو مامان رفتم دكتر دكتر يه خبر خوب داده ميگه خواهر يا برادر خدا بهت داده  بعدم كم كم براش حرف بزن كه وقتي ني ني بياد بايد ازش مواظبت كنيم تا بزرگ بشه و بگو ني ني خيلي ضعيفه و من بايد خيلي مراقبش باشم تا بزرگ بشه همش شير ميخوره و گريه ميكنه و ميخوابه و توجه ات به هيچ وجه نبايد به بچه اولت كم بشه.

خوب شاید همین موضوع باعث بشه مفهوم انتظار رو درک کنه البته باز هم خودت اخلاقش رو بهتر میدونی

من دخترم 3 سالشه دومی رو هم تازه چند روزه زاییدم از اولش بهش گفتیم

توضیح دادیم که من نمیتونم بلندش کنم باید مواظب دلم من باشه تا بزرگ بشه نینی از توش بیاد بیرون

اخراش خسته شده بود میگفت نینی بیاد میتونی منو بلند کنی میگفتم اره

الان هم که دنیا اوده خدارو شکر کاراش خوبه چون از اول واسش جا انداختیم یکی میاد که من باید بیشتر به اون برسم چون کوچیکه

عزیزم خوب یکی دیگه اقدام کن

اتفاقن دو ماه قبل از حاملگیم دخترم میگفت تو دل ماما نی نی . برام خیلی عجیب بود و شیرین انگاری به دلش افتاده بود که قراره اتفاقی بیوفته