ساعت ۲ و ربعه
من باید ۶ پاشم اماده شم برم سرکار
فردا روز اول کاریمه (بسته بندی 12 ساعته)و استرس دارم
فکر کنین من ۱۹ سالمه
وقتی خیلی بچه بودم بهم تعرض شد ، افسردگی شدید ، نوجوونی خیلی خیلی بیش از تصورتون غم انگیزی داشتم . با داروهای اعصاب بهتر شدم وگرنه یه روانی به تمام معنا بودم
بعدش وارد دوتا رابطه شدم اونم نه از روی عشق و علاقه از روی خام بودن و نفهم بودن و خالی بود !
نه از نظر جنسی ولی از نظر روانی چنان تخریبم کردن که دیگه خدا میدونه . از مهربونیم سادگیم ذاتم و نقطه ضعفام استفاده کردن
بعد رفتم سرکار و اونجا هم یه بدبختی دیگه ک نگم بهتره
از بچگی هم ترس از تاریکی داشتم ک این مدت بیشترم شده ، همش حس میکنم کسی هست و مامانم پیش دعانویس رفته گفته واقعا یکی هست و داره اذیتش میکنه ، شبا ساعت ۵ تازه میتونم بیهوش شم
فکر کنین بچه ها من تو بچگی نابغه بودم ولی الان بخاطر چند سال مداوم بی خوابی که دارم فکر کنم ۵ سالی هست.
دیگه مغزی نمونده برام
بخواین راه حل بدین برای یه زندگی بهتر ، چی میگین ؟