خواهر احمق من فک میکرد که چون ما خواستگاری دوست بودیم و ب همسرم چایی شور دادم اینم باید بده !!!
روز بله برون ک همه رفتن و فقط خونواده پسره موند این رف چایی شور آورد پسره هم نخورد!!!ینی مامانش اینا گفتن ن فلان و بجز چایی نخور پسرم شاید بجز نمک چیز دگ ریخته باشن و یبار گف خودت اول بخور بعد این بخوره تحقیرش کرد ولی بعد خوردن خواهرم نخورد پسره
و خواهرم ناراحت بود از نخوردنش ب من پیام داد آخر شب گفتم خودش میخواست بخوره مادر بیشعورش نذاشته و روز خواستگاریم مدام چت میکرد با مادرش یجور ک انگار همه چی دست اونه و چشمش ب دهن مادرش بود و یکیم خرید عقد براش کفش نخریدن گفتن پرسیده بودن کفش داری دگ آره؟؟اینم گفته بود آره منم گفته بودم چ ربطی داره باید میخریدند و اینکه آرایشگاه بردش یجا بونژول درباره اونم خواهرم حرف زده بود
اینارو گفته بودیم بهم الان حسم خوب نیس
در باره چای شورم یه رسم ترکیه ای هس ک پسره اگه دخترو بخواد تا ته چایی رو میخوره
در ارتباط نیستین با خواهرم و شوهرش همونیه ک عقدن و نمیزاره با مدر مادرمم رفت آمد کنه چون فهمیده ک قبلا دوس پسر داشته مجردی و منم خبر داشتم با من لج بود تازه اینارو هم دیده و خواهرم یبار ک برادرم برده بود در خونه پسره لباسای خواهرم رو بده بهش گفته خواهرم
حس بدی دارم
خب درد و دل خواهری بود اون احمق باید پاک میکرد
کلا عقل تو سرش نیس اسکرین شات با دوس پسر سابقش نگه داشته بود ک شوهرش فهمید