من الان غربتی ام
سالی یکبار میرفتم خونه مامانم
خواهرم راهم نمیده
برای همون یکبار در سال اجازه نمیده
یعنی اسم خواهر و برادر میاد
یک سوز و زخم بزرگی روی دلم هست درد میکنه
میدونم تنهایی خیلی سخته برای بچم
مخصوصا که ما توی شهری هستیم نه من و نه همسرم هیچ کسی نداریم
اما در عوض بلایی سرمون بیاد دخترم مجبور نیست با خواهر برادراش بجنگه برای ارث
هرچی هست براش خودش بمونه
فقط دعا میکنم بچه عاقلی باشه