اینو دیدم دلم ریش شد یاد نوزادی های دخترم افتادم با اینکه شوهرم معتاد نبود ولی با صدای گریه بچه عصبی میشد میخواست خفه اش کنه به زور نزاشتم شبایی که تا صبح بچه بغل راه میرفتم میترسیدم زمین بزارمش گریه کنه
رفلاکس داشت وقتی گریه میکرد بچه چهل روزه التماسش میکردم یواش الان بابات بیدار میشه خداروشکر اون روزها گذشت دخترم بزرگ شده حالا که این عکسو دیدم یاد اون روزها برام زنده شد 🥲🥲
سال ها خودتو عذاب میدی تا در نگاه دیگران بالا بری بعد که همین دیگران رو از نزدیک میشناسی میفهمی که چه قدر به خودت ظلم کردی و به خاطر کسانی خودتو رنج دادی که خودشون پر از عیب و ایراد و کمبودن لطفا خودتو زندگی کن و به خاطر خودت تلاش کن تا شرمنده خودت نشی
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دستت درد نکنه همچین میزدن که فلج بشه به اورژانس اجتماعی زنگ میزدی....
زنگ زدم نمیدونم چیشد نبردن بچرو من فقط از بچه هام میترسیدم میتونس بندازتم زندان بی مادر میشدن. میدونی حرفه ای ک نبودم ازاین کارا نکردم خودم با ماشین اون سه نفرو رسوندم شر کوچه خونه بعد با کارتم پول ریختم توگوشیمم پیام بود ینی چنان مدرک داده بودم دستش هیچ راهی نبود