یبار مرگ یکی از فامیلای زن عمو رو دیدم صبح تصادف کرد مرد، یبار خواب دیدم دارم لباسای داداشم رو که خدا نکرده مرده رو تو خواب میبینم و گریه میکنم که همون لحظه بهش زنگ زدم اونم گفت چیشده من گفتم مواظب خودت باش و خواب بد دیدم بعد بعدا تعریف کرد وسط دعوا بدی بوده همین که من زنگ زدم فرار کرده و خیلی چیزای دیگه
البته این روزا حال روحیم خوب نیست حالت اضطراب و بی حالی دارم شاید بخاطر اون باشه