2777
2789
عنوان

امشب سخت ترین شب زندگیم بود...

1901 بازدید | 62 پست

با یکی از دایی هام چند ساله قهریم و اصلا همدیگه رو نمیبینیم هر جا اون باشه من نمیرم...

امشب تولد مادرم بود...مادرم  همه رو دعوت کرده بود که مثلا منو دایی مو آشتی بده...منم متوجه شدم اومده خونه امون نرفتم خونه...هنوزم بیرونم پیش دوستام بودم...

مادرم شب تولدش خیلی دلش شکست...

حالم خیلی بده...خیلییییی کاش میمردم و باعثِ حالِ بدش نمیشدم...

اختلافه منو داییم قابل حل نیست بهم تهمت بدی زده بود...

شما جای خواهرای من هستید...به نظرتون چجوری از دلش در بیارم؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اون به شما تهمت زد،پس باید میرفتی ،سرت هم بالا میبود. اصولا اوناییکه مقصرن،صدجا قایم میشن

من یه اخلاقی دارم پرو نیستم از یکی بدم بیاد نمیرم جایی که هستش...آدما با هم فرق میکنن 😊

الهیییی خودتو ناراحت نکن فردا برو پیش مامانت با دسته گل و شیرینی از دلش درار 

بعد این همه سال عزت و احترام به خاطر برادرش برگشت گفت اگر نیومدی دیگه نیا...یعنی از ته دلش گفته؟😔

من یه اخلاقی دارم پرو نیستم از یکی بدم بیاد نمیرم جایی که هستش...آدما با هم فرق میکنن 😊

من دقیقا اینجورم،دیدم که نه... با نرفتنم فقط دارم متهم میشم به اینکه،پس مقصره که نمیاد

رفتم،اما ظاهر پررو.باطن داغون و پر از حرص که لعنت بمن اگه بار دیگه بیام

نمدونم چرا هی تعلیق میشم🙄🥴
من دقیقا اینجورم،دیدم که نه... با نرفتنم فقط دارم متهم میشم به اینکه،پس مقصره که نمیاد رفتم،اما ظاه ...

متوجه شدم چی میگید...حرف تون کاملااااا عقلانی بودش...من اگر میرم هی با دیدنش باید حرص میخوردم نمیخواستم حالم خراب بشه

بعد این همه سال عزت و احترام به خاطر برادرش برگشت گفت اگر نیومدی دیگه نیا...یعنی از ته دلش گفته؟😔

ببین هیچ مادری از ته دلش هیچ حرف ناراحت کننده ای به بچه اش نمیزنه مگر اینکه خیر و صلاح بچه اشو بخواد یا اینکه واقعا دلش ی چیزیو بخواد 

الان داییت بزرگتر از شماعه قطعا و ممکنه ی درصد پشیمون شده باشه شما ک کوچیکتری دلتو صاف کن توکل کن ب خدا برو جلو منظورم از این جلو رفتنه نه اینکه الان بری زنگش بزنیا نه مثلا تو ی مهمونی دیدیش برو ی سلامی بکن خودتو بده نکن بخدا کینه خوب نیست مشخصه شماعم ادم دل پاکی هستین قلبتونو با چیزای منفی پر نکنید ادمی ک مادرش انقدر واسش مهم باشه و جایگاه خاصی براش داشته باشه قطعا میدونه کار درست چیه یعنی صحیح و از غلط تشخیص ویده میدونم شما اقایون غرور حرف اولو براتون میزنه ولی برید با مادرتون ارومی صحبت کنید بگید ممان اگ امکانش هست بزار همینجور بمونه ولی اگر اصرار داشت بگو باشع همون کاری گفتم انجام بده :))

      صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ الحُسَین “علیه السلام” 🤲🏻❤️‍🩹

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز