چند روز پیش خانواده اش همه رو مهمون کردن و فقط به ما نگفتن چرا چون برادر بزرگه با این قهر ما هم نمیدونستیم سر زده رفتیم خونشون دیدیم همه اونجان شوهرم گفت مامان دیروز گفت سرما خوردم بریم سر بزنیم الکی بود سرما خوردگی
در بچه های جاری باز کردن رسیدیم مادرش گفت چه خبر و فلان هیچی ما هم سر سنگین جواب دادیم سریع برگشتیم و دم در ننش گفت چون با داداش بزرگت مشکل داری نگفتم تا ناراحتی نشه
هیچ جوره مشکل خانوادگی اونا به خودشون مربوطه از این به بعد هم سرزده نرین
چی شد؟
خیلی حس بدیه .درک میکنم
بعدش خودش کلی ناراحت شد که ما رو نگفتن و فلان
منم به شدت ناراحت شدم بهش گفتم نباید سر زده من میبردی اونجا چون من راضی نبودم
شما دیگه هیچ وقت بدون دعوت پا تون رو توی اون خونه نگذارید
شوهرتون رو هم بزارید خودش تصمیم بگیره
الان موندم امد چه برخوردی کنم واقعا ناراحت شدم از کارش من چند ساعته منتظر بودم بیاد شام بخوریم
تبعیض همه جا بیداد میکنه
همه این به کنار الان که شما نیستی تنها میمونه شام؟ اصلا درست نیست مگر اینکه هی اصرار کرده باشه هم همسرت هم مادرش شما بری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
