2777
2789
عنوان

تهمت دزدی

157 بازدید | 3 پست

هیی یاد یه چیزی افتادم مال سال های پیش خیلی دردناکه برام یادمه بیست سالم بود عروسی دختر دایی بزرگم بود خلاصه من و مامانم دنبال لباس و اینا ، اونروز من یه کم حالم بد بود نمیدونم معده درد داشتم یا چی ، چون توی روستا بودیم بعضی زنا مغازه لباس فروشی باز میکردن و نسیه میدادن ، مامانم و خاله هام گفتن بیایین بریم مغازه فلانی نگا کنیم و مامانم منا به زور برد و من بی حوصله از درد فقط نشسته بودم. خلاصه گذشت و رفتیم خونه ، و چیزی نخریدیم ، فرداش به اون خالم گفته بود من از مغازش سه تا خط چشم دزدیدم  و میخواد بره ازم شکایت کنه 

درد و بغض و گریه اون روزا هیچ وقت از یادم نمیره 

نمیدونم چرا به من تهمت دزدی زد منی که حتی نزدیک وسایلش نشدم ، خیلی سال گذشته اما از ذهنم پاک نشده و هنوزم درد اواره برام هیی

شاید با کسی اشتباه گرفته شما رو 



نه مغازش تازه زده بود وقتی به خالم گفته بود مامانم بهم گفت بریم مغازش بگو که برنداشتی وقتی رفتم جلو همه خانما که اونجا بودن بهم گفت دزد هیی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه مغازش تازه زده بود وقتی به خالم گفته بود مامانم بهم گفت بریم مغازش بگو که برنداشتی وقتی رفتم جلو ...

من بابام چک داده بود بعد حسابش مسدود کرده بودن چک برگشت خورده بود هم‌ش می‌گفت موجودی نداره کارت ها منم رفته بود دانشگاه جلو دوست پسرم مامانم زنگ زده آره تو کارت های ما خالی کردی گفتم من اصلا دست نزاشتم به کارت هاتون چی میگید خیلی ناراحت شدم هنوز تو ذهنمه

دعام کنید زودتر به عشقم برسم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792