خواهر شوهرم اينا رفتن مشهد و دريغ از يه خداحافظي و حتي پيام كه ما رفتيم...خواهرشوهرم ازم بزرگتره هم سن مادرمه ٤٨سالشه!!!
حالا ما كه ماه عسل ميرفتيم بيست بار مادرشوهرم سپرد كه به خواهرشوهرت زنگ بزن
حالا موندم اومدن زيارت قبول بگم يا سكوت كنم!؟!
حرصم ميگيره حس ميكننن چون كوچيكم بايد احترام ها از طرف من باشه فقط
بیخیال بابا
توهم زنگ نزن
مادرشوهرتم گف بزن بگو صلاح بدونم زنگ میزنم،خداحافظ
وای به چه چیزایی گیر میدینا. شاید وقت نکرده. من ازین قوانین دست و پا گیر که ما ایرانیا واسه خودمون درست کردیم خیلی بدم میاد. ادم داره یه سفر میره به 100 نفر قبلش باید برنگه و واسه همه سوغاتی بیاره و ... بابا اسمش سفره آدم میره ریلکس کنه.
سكوت كن
مگه گف میره زیارت كه بگی قبول؟؟؟؟؟؟
48 سال هم همچین سن بالایی نیست. هممون هم پیر میشیم یه روز. شاید خوشمون نیاد یکی هی سنمون رو بکوبه تو سرمون
زنگ بزن بهش بگو چرا از من خداحافظی نکردی
به نظر من دلیلی نداشته زنگ بزنه به شما
این زنگ زدنا مال صد سال پیش بود که مردم ده سال یه بار میرفتن مشهد،نه الان که اراده کنی میری
شمام لازم نیست زنگ بزنی واسه زیارت قبول،اگه یه جایی دیدیدشون بهشون بگید زیارتتون قبول
منم جائی میرم زنگ نمیزنم خداحافظی
فقط و فقط به مامان بزرگم میگیم
خداییش الان ک فکرشو میکنم میبینم خاهر شوهرم اندازه جاری حرص دراره
