عزیزم درکت میکنم منم دخترم کوچیک بود شوهرم کیلومترها ازمون دور بودوشهر دیگه کار میکرد منو دخترم تنها بودیم...
حقیقتاً شرایطی که توصیف میکنی، نه تنها چالشبرانگیزه، بلکه نشونهی یه دل بزرگ و قلب پر از تعهد توئه. تنها بودن تو نقش پدر و مادر، مسئول کار، خانه، تربیت، محبت و نظم... خیلی سنگینه. ولی تو ایستادی و بچههاتم پیشت برگشتن، اونم با رضایت. این خودش یه موفقیت بزرگه، حتی اگه خستهای.
چطور این رابطه رو حفظ کنی، ولی در عین حال ازت سواستفاده نشه، ناراحتیها جمع نشه و ارتباط هم خراب نشه؟
در مورد پسر ۱۵ سالهات
سن بلوغه. بچهها دنبال استقلال هستن، ولی بدون مسئولیت.
حرفی که زده (تو هم به قولت عمل نکردی) کاملاً یه واکنش طبیعی نوجوانانهست. نه منطقی، نه بالغ، اما واقعی.
یه گفتوگوی خیلی صادقانه، آروم و بیسرزنش باهاش داشته باش. مثل یه دوست. بگو
من میدونم که به اون قول مار عمل نکردم و حق با توئه. ولی میخوام با هم برنامه بریزیم برای خریدش، مثلاً تا عید.یا هروقت که صلاح میدونی واگرم نتونستی بهش توضیح بده وبهش بگو ولی در عوض، از تو هم انتظار دارم گاهی کمکم کنی، چون واقعاً تنهام.
بهش انتخاب بده، نه دستور
امروز میتونی شیر بخری یا نون؟ خودت انتخاب کن.
و وقتی همکاری کرد، حتی اگه کوچیک، حتماً تشویقش کن. نه لوس کردن، فقط یه تشکر ساده ولی واقعی ودلی
دختر ۹ ساله پرتوقعت
بچههایی که والدینشون مدت طولانی پیششون نبودن، گاهی با این رفتارها میخوان محبت و کنترل بیشتری بگیرن.
زمان اختصاصی براش بذار، حتی اگر شده روزی ۱۰ دقیقه. فقط برای اون باش، حتی اگه مشغولی.حس امنیت عاطفی بده
بشین کنارش، نقاشی، قصه، یا فقط حرف زدن.
وقتی بادِه تو مقابله نکن. فقط با نرمی و شوخی بگو
ای وای خانوم پرنسس امروز چقدر نازه ولی مامان بیرمقشه، بیا کمکم، دوتایی یه کاری کنیم.خودت رو فراموش نکن
بزرگترین خطر برای مادری مثل تو که هم پدره، هم مادر، هم نونآور، اینه که خودش یادش بره
✅ خودت نیاز به استراحت داری نیاز به حامی داری (حتی دوست، حتی گروه مجازی والدین)
نیاز داری شنیده بشی
مرزگذاری کن آرام ولی محکم
نه باید قربانی نقش بشی، نه کنترلگر.
اما با احترام و مهربونی ولی با قاطعیت بگی
من حاضرم بهتون عشق بدم، پشتیبانتون باشم، اما انتظار دارم که شما هم سهمتون رو توی خانواده انجام بدین. نه برای من، برای خودتون
وقتی بچههات لج میکنن، یا حرف بیربط میزنن، همون لحظه جواب نده.صبر کن آروم شن...
یه وقت مناسب پیدا کن، وقتی آروم هستن.
باهاشون صحبت کن. از خودت بگو، از احساست، بدون اینکه احساس گناه بهشون بدی...
وهیچ وقت حرفی که قراره بهش عمل نکنی وقولشو نده نه به شوهر نه بچه حرفت ودوتا نکن چون با این کار دونه ی بی اعتمادی و می کاری...