همسایمون بودن الان تو یه اپارتمانیم
من هنوز مجردم وایشون ازدواج کرده توهمین ساختمون خونه مال خودشه وضعش خوبه خیلی خیلی پشیمونم
ایکاش زمان برگرده عقب زنش بشم
چرا اونجا چشام کور بود و ازش بدم میومد و فورا ردش کردم
الان تو ذهنم هرچی دلیل میارم قانع نمیشم هم چون جلو چشمم هستن و مستقل زندگی میکنن من هیچ ازادی ندارم
ارامش ندارم خونه پدری
ایا کسی مثل من بوده
یکم دلداریم بدید دوستای خوبم
دیگه ناز کردی مرغ از قفس پرید
حالا اگ کجا معلومه اگ شما بله میدادی بازم قسمت میشد و ازدواج میکردین؟ ازدواج هزارتا پستی بلندی داره تا سر بگیره
از کجا میدونی خونه رو خود پسره خریده و کمک زنش نیست
یا اصلا از کجا میدونی خونه پدرزنش نیست و فعلا نشستن
از کجا میدونی اون فرد از نظر اخلاقی مناسب تو بودت اصلا ؟
متاسفانه ببشتر باقلبتون تصمیم میگیرن کاش ادم با عقلش تصمیم بگیره برای زندگیش
چی بگم پیش میاد آدم توی هر دورانی از زندگی ی سلیقه و معیاری داره آن شاالله زودتر با ی کیس خوب ازدواج کنی
چون اون موقع سنت کم بوده و قدرت تصمیم‌گیری درست نداشتی باید با کسی مشورت میکردی نباید زود و احساسی تصمیم میگرفتی همه جوانب باید سنجیده میشد
قچها قبلا من شنیدم بادختر همسایه رابطه دوستی داشتن وخواستگاری کرده خانواده دختره ردش کردن فقط در همین حد
یکی از دلایل ردم این بود
ولی الان میبینم ب نسبت خوبیاش اصلا عیب نداشته خب قصدش تشکیل زندگی بوده
الان در ظاهر خوبن زن و شوهر ولی باطن و خدا میدونه
قسمت بوده حتما بعدشم خونه و این چیزا تضمین خوشبختی نبست ولی میتونستی راجبش فکر کنی خوب و بعد تصمیم بگیری
بعضی وقتا باید از فرصت استفاده کرد
حالا گذشته ها گذشته ببین قسمتت کجاست
دختر اعتماد به نفس داشته باش خودتو دست بالا بگیر ورزش کن زبان بخون شاد باش هیچ وقت حسرت زندگی و کسه دیگه ای رو نخور توی بهترین شرایطی به شرط اینکه به خودتم ایمان داشته باشی✌🏻💪
خاستگار خواهرمو چند سال پیش بخاطر اینکه بی پول و عاص و پاس بود رد کردیم 😐
اون روز دیدیمش تیگو سوار بود
خونه شو ویلایی ساخته بزرگ
دویست متر فقط متراژ الاچیق توی حیاطشه
زنشم جفت دستاش تا آرنج النگو عه 😐
تنها نیستی خواهرم 😅همه ی ما از این خریتا کردیم
منم خواستگارمو ک رد کردم خیلی بعدش پشیمون شدم
اینقدر به گذشته و اون ادم فکر نکن
حتما صلاحت نبوده با این ادم ازدواج کنی
با پسر خیلی بهتری میتونی ازدواج کنی
دیدت رو عوض کن
