خونه کسی که میرین اگر جوابتونو پس ندن

اگر ببینم خیلی و مداوم نمیان نمیرم دیگه ولی شده  چندین بار برم خونه یسری اقوام حتی فامیل شوهرم اونا نیان ولی میدونم بدون منظور هست اولین فرصت میان و برخوردشون هم گرمه ایرادی نداره می م ولی بعضی ها همه جا میرن می‌گردن خونه فامیل خودشون سر میزنن واسه پس دادن بازدید یا یه تلفن میگن گرفتاریم اونا عمرا برم دیگه

نه

شوهر من  ک منو مجبور میکنه برم خونه داداشاش و قوم و خویش هاش داداشاش اصلا خونه ما نمیان خیلی سختم برم البته خیلی با روی باز همیشه پذیرایی میکنن اما چون نمیان خونمون خیلی اذیت میشم نرم جنگ اعصاب کلافه شدم گفتم بعد بچه سرگرم میشع یادش میره بدتر شد 

منم این مشکلو داشتم با یکی از برادر شوهرام خیلی ما رفتیم اونا نیومدن با اینکه ما بزرگتر بودیم بعد شوهرم کم کم متوجه شد اینا از روی حسادت نمیان وقتی میرفتیم هم معمولی رفتار میکردن نه اینکه سرد باشن ولی مثلا عید خونه همه میرفتن عید دیدنی خونه ما که شوهرم بچه اوله نمیومدن یا تبریک نمی‌گفتند تولدش رو ،پشت سرمون خیلی بدگویی کردن شنید دیگه نرفتیم تا خودشون پا پیش گذاشتن

خداییش دروغ چرا از باطنشون خبر ندارم ظاهرا خیلی خوبن و مهربون پذیرایی و رفتارشون هم خوب اما خونه قوم و خویش زنانشون خیلی میرن فقط خونه ما اصلا نمیان یا خیلی کم 

تو ده شوهرم اینا ک میریم اونا هم آخر هفته میان ده داخل حیاط پدر شوهرم خونه دارن 

شوهرم ب زور منو وادار میکنه منم باز باهاشون برم نرمم ک متوجه بگو مگو مون میشن ابرو ريزي 

منم باشم دلگیر میشم خونه اقوام خانوم برن ولی خونم نیان ولی جون تو خونه پدرشوهرتن مدارا کن برو دلی به شوهرت گاهی یادآوری کن بگو بخاطر تو میام