ابجیم ی خواستگار داشت رییس ی اداره بود ولی آبجیش با مغنه اومده بود خاستگاری خیلی بی کلاس بودن هنوز نرفته بودن دم در من از خنده تزکیدم اونا هم دیگه پیداشون نشد.ابجیم میگه حلالت نمیکنم
جلسه دوم خواستگاری دامادمونم بود اونم خیلی شوخ بود تا کپل را دید در گوش من گفت گوشت و بناگوتش خیلی خوبه
تازه نامزد کرده بودیم قبل عقد
شوهرم وپدر مادرش اومدن خونمون شبم میخواستن بمونن
شوهرم گفت من میرم بخوابم
منم رفتم ظرف بشورم
بین اتاق واشپز خونه ما نور گیر بودو شیشه داشت
۱لحظه برگشتم عقب دیدم ۱موجود وحشتناک جسبیده به شیشه😨😨😨۱ جیغ کشیدم ظرف از دستم افتاده.نگو شوهرم بود صورتشو جسبونده بود به شیشه😂😂
همه گفتن چی شد؟
گفتم هیچی فکر کردم سوسک دیدم😐😐😐
دیگه رفتم تو نور گیر شوهرم بوسم کرد برگشتم سراغ ظرفا😂😂😂
یه پسره اومد خاستگاری خاهرم.از اول تا اخر سرش پایین بود و لال...
ماها همه خانواده خود پسره میگفتیم:: به به چه پسری،،،ماشالا چقدم نجیبه اصلنننن سرشووو بالا نمیکنه یه نگاه به عروس خانومم کنه ،،،ماشالا ماشالا
کلاس داشتم تا اونا میخاستن جمع کنن برن منم با عجله از خونه زدم بیرون.پسره هم با ماشین خودش داشت میرفت ..رسیدم سر دوتا کوچه اونورتر .دیدم داره یکی بوق بوق میزنه به یه دختره که اتفاقن دختره دوستمون هم بود...فک میکرد از خونمون دور شده دیگه معلوم نی.خخ😂😂
خواهر شوهرم میگفت واسم خواستگار اومده بود.تو حیاط یه خروس داشتیم...در ورودی رو به حیاطم باز بود...خواستگاره اومد خیار پوست بگیره یدفه خروسه پرید خیارو قاپید و در رفت...حالا ما بدو خروس بدو که بندلزیمش بیرون....پدر شوهرم فرداش خروسو ذبح کرده بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
