خخخخخ منم یه مورد خواستگار داشتم مودش خیلی مذهبی بود موقع اومدن کلی سوال نوشته بود باورتون نمیشه ده صفحه ای میشد یاد امتحان نهایی مدرسه افتادم هم چهار گزینه ای داشت هم جواب کوتاه هم تشریحی و جای خالی فقط صحیح غلط نداشت منم جواب منفی دادم بعد زنگ زده بود میگفت امیدوارم جانب امانت رو رعایت کنید راجب اون برگه ها منم گفتم نخیر فردا میدم روزنامه های کثیرالانتشار چاپ کنن
واااای خدا چقدر خنده دارین 😂😂😂😂😂
دامن رو شلوار ؟!!😦😕 ولی فقیه !
ولی خوبه بعضیا تو همون جلسه خواستگاری خودشونو نشون میدن وگرنه .... 😱
خاطر خواستگاری نیست
يبار بچه بودم مامانم منو فرستاد مغازه کنسرو ماهی بخرم رفتم حالا مغازه ام شلوغ یهو گردنمو کشیدم بالا گفتم عمویه ک س ماهی بده مشتريا ترکیدن يني
اون موقع اخه نه موبایل بود نه تلگ رام هیچی . سال ۷۶ بود. چند بار زنگ زده بود خونمون باهام حرف بزنه مامانم اجازه نداده بود. یادمه یک بار از کلاس زبان اومده بودم. اومده بود خودش تنها خونمون. رفتم لباس عوض کردم اومدم تو اتاق پذیرایی. کتابم رو برداشت گفت خیلی خوبه زبان میخونی تا اومد سر حرف رو باهام باز کنه داییم مثل اجل معلق پرید وسط.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
