با شوهر خیالیم آشپزی میکنم از صبح تا الان سوپ درست کردم ماکارونی درست کردم چلو مرغ و نرغ سوخاری درست کردم میگه این همه غذا رو میخوای چیکار میخوام بگم اسکل اونا رو پسر تو ن خریده ن پخته شوهر خیالیم خریده پخته میبینه زیاده برمیداره میبره به شوهرش میده چیکار کنم برش نداره هر روز ۳ بار میاد خونمون پدر شوهرمم یکسره خونم هستن خسته شدم از دستشون کاش شوهر خیالیم کارش راه بیوفته منو از اینجا نجات بده
تاریخ کاربریم تاریخ تولدم نیست غیر از استارتر هم کسی ریپم نزنه حوصله بحث ندارم