من توجلسه خواستگاری مادرم گفت من دست به سیاه سفیدنمیزنم فقط تعارف میزنم برای شستن یه دوبارم شستم
وظیفه نیست، ولی اینجوری هم قشنگ نیست
بالاخره یه خانواده این ، با مهمون فرق دارید
حالا نمیخاد از اول تا آخر بشوری بسابی ولی یه کم کمک کن
من با اینکه ترجیح میدم خودم بشورم ولی حتی فامیل دورتر هم بیاد و اصلا تعارف هم نزنه و بشینه واقعا ناراحت میشم
زن داداشم خونه ما هیچ وقت نمیشست ولی خونه مادرش همه کار میکرد ازش متنفر بودم الان که ازدواج کردم سگ محلش میکنم
من خوشم نمی یاد کسی بیاد خونمون ظرف بشوره و خودمم نمی شورم. البته خونه مادر و مادر شوهر که زیاد می ریم فرق داره
من برم خونه ی مادرشوهرم اگر دختراش باشن تو ظرف شستن کمک نمیکنم چون وظیفه ی دختر و پسراش هست به مادرشون کمک کنن
ولی خودم تنها باشم آره کمک میکنم
ولی کلا اهل کمک کردن به مادرشوهر نیستم
من تک عروس بود با شش تا خواهر شوهر خدا میدونه وقتی میرفتم شش تا خواهر شوهرامم اونجا بودن اما کلی ظرف میشستم الان دیگه سنم بالاس نمیتونم ونمیرم
خوبه چقد من مادر شوهرم خونه دخترش غذا میکشه جمع میکنه چایی دم میکنه میاره خونه ما هی ناله که دستم و پام درد میکنه حالا منم انتظاری ازاون ندارم که پیرزنه ولی این فرق گذاشتنشون بده . یا مثلا خواهر شوهرام خونه خواهرشون حتی دستمال هم میگشن بعد خارج میشن از خونه خونهما هیچیی
این جور عروسان از خود راضی و بی ادب به نظرم میرسند ،برای اینکه عادتشون نشه یه بار بشور دوبار نشور ،من مادر شوهرم پیره و مریض برای همین خیلی زشته اگه کمک نکنم
من همیشه کمک میکنم....حالا خونه هر کسی برم...بندگان خدا وقت گذاشتن غذا پختن...حالا ظرف شستن چیزی از من کم نمیکنه...بعدشم یک چای بزرگ میریرم با لبخند میشبنم روی مبل و با بقیه صحبت میکنم
من خودم میشورم
ولی زیادم اصرار نمیکنم بیا شام هر وقت دوست داشت قدمش سر چشم دوستم نداشت مهم نیست
گاهی بدون دعوت هم بهشون سربزن
گناه دارن
من دقیقا همینجوری ام ولی میان خونم دست به سیاه سفید نمیزنن تازه اونا مهمونی هاشون سادس من با هزار جور دسر وسالادو همه چی همین دیشب خونمون بودن بعد شام وارد اشپز خونه ام نشدن منم تصمیم گرفتم مث خودشون باشم
تو بخاطر خدا بشور بخاطر خدا کمک کن با این کارا هیچکس کوچیک نمیشه برای آخرتت آذوقه جمع کن همه چیز و همه کار این دنیا نباید بخاطر همین دنیا باشه
