من یک خانم خودساخته و فوق العاده قوی هستم که متاسفانه همسرم فاقد این خصلت هست و در کل زندگی ایشون به من تکیه کرده تا من. خیلی خسته ام.خیلی خسته. اصلا قدرت تصمیم گیری نداره.اعتماد به نفسش ضعیف هست.تا حدی که حتی برای خرید لباس خودش هم میریم می ایسته تا من براش انتخاب کنم. امروز سر موضوعی خیلی دیگه خسته شدم. بهش گفتم چرا نمی تونی خودت فکر کنی و تصمیم درست را بگیری و ....
بهش گفتم آرزو به دلم موند یه بار یه نظر بدی یه تصمیم بگیری.بهش گفتم باید بری یه دست لباس برای خودت بخری تا پنج شنبه و بیای خونه وگرنه شنبه میریم با هم مشاوره.باورتون میشه گفت خب از کجا بخرم.چه رنگی بخرم؟ داد زدم گفتم ببین حتی این را هم از من می پرسی. گفت باشه با هم میریم بیرون تو بشین تو ماشین تا من برم بخرم و بیام.یعنی دلم می خواست زار بزنم. دیگه تحملم تموم شده. کسی بوده تجربه مشابه داشته باشه.راهنماییم کنید.