2777
2789

ما ده ساله ازدواج کردیم ودیوار به دیوار خانواده شوهرم توی روستا


بارها تا دادگاه رفتیم و شوهرم حاضر نشد از کنار خانواده ش بریم

بخاطراونا افسردگی وهزارتا مرض گرفتم


شوهرم نوکر وکارگر بی چون وچرا وبی مزد خانواده شه

این به کنار


خلاصه بخاطر دخترم برگشتم و چشم روی خیانت هاش بازن های فاحشه وخیابونی بستم. وتحمل کردم که فعلا ویک ماهه دیگه چیزی ازش نمی بینم(هرقت بحثمون بشه وقهر کنم میره بازنای ساعتی) 

به اعتیادش هم مشکوکم

پول که اصلا نمیده وهمش میگه ندارم

ولی واسه خونه همه چیز میخره


خلاصه دخترم الان 9سالشه وداره بزرگ میشه

وشوهرم پیله کرده یه بچه دیگه میخوام

میگه بچه دوم میخوام بعدمیگه آمادگی  یه بچه دیگه رو ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!! شیطونه میگه بهشبگو پس  حرف مفت نزن

 (من وقتی خواستم برگردم گفتم هم میرم دانشگاه، هم بچه نمیارم دیگه) 

گفتم نمیخوام واگه بچه میخوای برو زن بگیر

ازمن دیگه بچه دارنمیشی

گفت اگه زن بگیرم

تو هم میمونی!!!!!!!!!!!!!! 


تمام ترسش واسه اینه که من نرم

بااین همه حاضر نیست خونه رو جابجاکنه

بااینکه وضع مالیش هم خوبه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خیانت تو محیط روستایی خیلی عجیبه، چون همه همو میشناسن و کسی اینجور باشه میشه نقل کوچه خیابون

هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز