مامانم اومده چمدون باز کرده گفت اره این رو برای دخترم و دوتا پسرم که دوماد نکردم گذاشتم گفتن عه این که لازم نداره این که شوهر میگیره بعد مامانم داشت طلاهاشو نشون میداد اومده عروسمون تو روم میگه آره این طلاها مال عروساست برای تو نیست زیاد نگاه نکن بعد با اونیکی عروسمون هار هار هار خندیدن که آره به تو باید خانواده شوهرت بدن
اره داریم پس انداز خیلی و حتی مامانم هم اندازه پسر سهم الارث میبره و حتی من
طلارو هم بگید نگه داره در این موارد رودروایسی رو بزارید کنار وگرنه بعدا قشقرق سر طلاها ایجاد میشه قشنگ بگید با اون کار مادرم نظرش عوض شد دید هنوز زندست چشم بقیه دنبال طلاهاشه منصرف شده
دروغگو هست یکبار من برا خودم مانتو گرفتم خیلی دوسش داشتم مامانم گفت بهت نمیاد خیلی سنتو بالا میبره میدم زن داداشت گفتم من نمیدونم هرکاری دوست داری بکن داد گفت این برای تو فرداش خواهرش پرش کرد که آره این که فلانی خریده بود برای خودش یعنی من با اینکه حتی یکبار نپوشیدم دعوا شد سر یک چی بیخود داد و هوار راه انداخت به دروغ به باباش گفت اره شوهرم منو زده چرا چون پشت منو گرفته بود
ااااا عجب بیشعور و دروغگوییه متاسفم برای ذات خرابش
و جالبه همه میگفتن ما اگر مادرشوهرمون اینکار کنه سرشم میبوسیم بخدا تاحالا از دهنم زده داده بهش هیچی نگفتم شاید خدا خواسته ولی دیگه چقد بهش احترام بزاره