2777
2789

من مجردم 

یکی از اشناهای قدیمم منو دیده میگه بارداری؟!

میگم نه بابا من مجردم باردار کجا بود

میگه چرا انقدر صورتت پف کرده

راستش چندوقته یکم چاق شدم ولی نه اونقدر که به حامله ها شبیه باشم

از خوابم بیدار شده بودم شده بود قوز بالا قوز

کلا فرم صورتم طوریه یه کیلو چاق شم نیم کیلوش میره به صورتم 🥲

با ماساژ و اینا نمیشه کاریش کرد، نه؟!

چون کلا صورتم گرده 🥲

گاهی امید، تنها 

وقتی تازه از خواب بیدار شدی بیرون نرو

"کسی که بیش از حد فکر می کند، کسی است که بیش از حد هم عاشق می شود" و من این را احساس کردم 😍 وقتی جواب ریپلای رو نمیدم دلیلش اینه : 1) بی احترامی در کلام (افرادی که سلامت روان ندارند به دنبال بی احترامی به دیگرانند)، 2) خشم در کلام (امام علی (ع) : اوج سبک مغزی، خشونت است)، 3) مشهود بودن حسادت در گفتار (امام علی (ع) : آفرین بر حسادت، چه عدالت پیشه است، پیش از همه صاحب خود را می کشد)، 4) عدم درک درست از پاسخ من به استارتر (امام علی (ع) : از سخن گفتن با کسی که گفتارت را نمیفهمد بپرهیز که تو را به ستوه می آورد)، 5) برداشت من اینه که فرد به دنبال بحث و جنجاله (مارک تواین : هرگز با احمق ها بحث نکنید، آنها اول سطح شما را تا سطح خودشان پایین می کشند، بعد با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند) و جمله آخر خطاب به کاربرانی که درباره کاربران دیگه تاپیک غیبت میزنن و کسانی که تو این تاپیک ها استارتر رو همراهی میکنن (امام علی (ع) : غیبت کردن آخرین تلاش افراد زبون و ناتوان است)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

قند رو که حذف کنی پف صورت کمتر میشه

🌾 نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله‌اش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله... بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح میریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم! بچه از خنده ریسه می‌رود... مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.‏ نمی‌دانم ساختمان بستنی چیست؛ ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند. دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده‌اش می‌کنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم". ‏نظافت طبقه ما تمام می‌شود. دست هم را میگیرند و همین طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. ‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها، از مادر، مادر می‌سازد. 🌸✏️سودابه فرضی‌پور

منم ی بار داروخانه بودم‌ . نشسته بودم تا مامانم داروهامو بگیره داشتم از درد میمردم. ی پیرزن اومد کنارم نشست.

گفت حامله ای ؟ گفتم نه ( مجردم)

گفت دانشجو ای؟ گفتم نه

گفت ولی خیلی خوشگلی😶😂

ازمایش تیرویید بده

نه چند وقت پیشا دادم اوکی بوده

اونقدری چاق نشدم بابا

ولی میگم دیگه، صورتم زود پر میشه

یعنی صورتمو ببینی میگی اوووه این مثلا فلان قدر وزنشه در صورتیکه بدنم اونقدر چاق نیست

گاهی امید، تنها 
بهش بگو طلاق گرفتی؟ گفت نه و چطور بگو آخه خیلی شکسته شدی شایدم به خاطر فضولی از هم شکافتی

گناه داره 🥲 از روی منظور نگفت بنده خدا

خیلی وقت بود منو ندیده بود خیال کرده بود ازدواج کردم و حامله م

اتفاقا ذوق داشت بنده خدا

گاهی امید، تنها 
نه چند وقت پیشا دادم اوکی بوده اونقدری چاق نشدم بابا ولی میگم دیگه، صورتم زود پر میشه یعنی صورتمو ...

تیرویید پف میکنه 

منم ازمایش دادم اوکی بودم بعد دوسه ماه رفتم دکتر گف آز تیرویید بده  گفتمش تازه چکاپ دادم گف تکرارش کن انحام دادم و مشخص شد تیرویید دازم

منم ی بار داروخانه بودم‌ . نشسته بودم تا مامانم داروهامو بگیره داشتم از درد میمردم. ی پیرزن اومد کنا ...

بنده خدا گفته یه چیزی بگم بشوره ببره حرفای قبلیمو خخخ

گاهی امید، تنها 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  6 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  6 ساعت پیش