2777
2789
عنوان

دعوای بین پدر و مادر

1547 بازدید | 17 پست

دوستان من مامان و بابام یک عمره که باهم مشکل دارن و نمیسازن تقریبا ۲۰ ساله با هم مشکل دارن هی خوب میشن دوباره روز از نو روزی از نو 

نمیگم مامانم اخلاق بد نداره ولی همیشه پدرم با کاراش باعث دعوا میشده 

من به شدت بابامو دوست دارم ولی الان بعد ۲۵ سال بعضی وقتا میبینم زور میگه و حق با مامانمه طرف مادرمو میگیرم 

هر سری دعواشون میشه بابام میگه من دیگه خونه نمیام اصلا 

یه مسافرت میریم وقتی دعوا میشه سر کوچیک ترین مساله میگه اصلا دیگه با من هیچ جا نیاید 

حتی اگه مقصر باشه باز تهش به جوری از ما طلبکار میشه که نگم براتون 

دیگه خسته شدم از دستشون 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الانم چند وقت دیکه میخوام ازدواج کنم 

از همین الان میترسم تنهاشون بذارم یه بلایی سر خودشون بیارن انقدر با هم سر ناسازگاری دارن

بخدا صد بار بهشون گفتم نمیسازید با هم جدا شید 

این چه زندگی ای هستش آخه 

حداقل ۲۰ ساله زندگی خودشون و منو سیاه کردن 

من از بچگیم فقط اینو یادمه که وسط دعوا اینا بودم 

چقدر منی تو

بخدا دیگه خسته شدم از دستشون 

کل دوران زندگیم تو دعوا خانواده گذشته 

از بیرون هر کی زندگی ما رو میبینه میگه خووووش به حالشون چه زندگی ای چقدر زندگیشون خوبه ولی من تو این زندگی دیگه خسته شدم بخدا 

از یه طرف ذره ای طاقت دیدن ناراحتیشون رو ندارم 

از طرفی تا کی طرف حق رو نگیرم آخه 

شما دخالت نکن بدتر میشه 

بعضی وقتا نمیتونی دخالت نکنی آخه 

به من بود که کلا زندگیم رو جدا میکردم اصلا کاری به کارشون نداشتم 

ببین هر کاری کنم تهش پدر و مادرمن 

وسط دعوا هم همیشه نمیتونی سکوت کنی بعضی وقتا هیچی نگی بدتر میشه 

من اصلا خودم هیچی با من که مشکلی ندارن 

من از اینکه زندگی خودشون رو تباه کردن دلم میسوزه حالا اینکه این همه سال زندگی منم تباه کردن با دعواهاشون بماند 

بخدا دیگه خسته شدم از دستشون  کل دوران زندگیم تو دعوا خانواده گذشته  از بیرون هر کی زندگ ...

 هعی ماهم همینجوریم 

حالا کاش از ما بحث بود پدرمن مادرمو عین چی میزنه 

بخدا ۴ روز پیش مامانمو با امبولانس بردن از بس حالش بد بود

هعی ماهم همینجوریم  حالا کاش از ما بحث بود پدرمن مادرمو عین چی میزنه  بخدا ۴ روز پ ...

ببین منم تک بچم نمیدونی چه فشار روانی ای رومه 

خسته شدم دیگه انقدر وانمود کردم همه چی خوبه

بخدا روزی صد بار به مامانم میگم جدا شو 

بابام عین بچه های لجباز یه دنده میمونه که هیچ حرفی رو نمیپذیره فقط و فقط خودش خوبه 

ببین هیچی تو زندگی کم‌ نذاشته ها واسه من ولی هیچ وقت نفهمید من آرامش نداشتم

الانم دیگه به حدی رسیده که خسته شدم واقعا کشش هیچیو ندارم 

ارزومه زودتر دانشگاه قبول شم برم از اینجا  متنفرمممم از این خانواده  حالا ما علاوه بر ای ...

بابا چه فایده آخه 

بخدا من دانشجو هم که بودم از ترس اینکه اینا یه بلایی سر خودشون بیارن با این دعواهاشون همش زود زود میومدم خونه 

یه مدت که انقدر اینا اذیتم کرده بودن بیچاره نامزدم همش میگفت زندگی ما رو داره خراب میکنه دعواهای اینا انقدر رو روانت تاثیر میذاره 

مامانمم همش میگه تو توجه نکن !!! چجوری توجه نکنم !!!! وقتی کنار گوشمید !!! 

ببین منم تک بچم نمیدونی چه فشار روانی ای رومه  خسته شدم دیگه انقدر وانمود کردم همه چی خوبه بخ ...

منم هروز میگم مادرمن طلاق بگیر ول کن این ادمو دوباره میره میچسبه بهش 

تو حساب کن چند روز پیش من دارم میگم با امبولانس مامانمو جمع کردن 

اونوقت دوباره رفته چسبیده بهش ۲ روزه رفتن باهم گردش😐

من از روزی که اینا دعواشون شده سردرد گرفتم که خوب نمیشم

بابا چه فایده آخه  بخدا من دانشجو هم که بودم از ترس اینکه اینا یه بلایی سر خودشون بیارن با این ...

من اگه برم واقعا واسم مهم نیست 

بخوان همو بکشن اصلا هرچی

چون دیگه نمیکشم 

خسته شدم از کاراشون انگار که بچن 

بخدا خیلی خرن دیگه ازشون متنفر شدم 

خسته شدم از این کاراشون

منم هروز میگم مادرمن طلاق بگیر ول کن این ادمو دوباره میره میچسبه بهش  تو حساب کن چند روز پیش م ...

مادر منم همینه 

هر سری دو سه هفته دعوای شدید میکنن دوباره یه هفته با هم خوبن 

انگار اونا بچه منن نه من بچه اونا 

کاش همچین آدمایی اصلا بچه دار نشن بخدا این چه زندگیه برامون درست کردن 

۶۰ سالشون داره میشه اصلا تعجب میکنم بعد این همه سال هنوز نفهمیدن باید چی کار کنن

همش میگم کاش جدا شن راحت هر کدوم زندگی خودشون رو بکنن 

مادر منم همینه  هر سری دو سه هفته دعوای شدید میکنن دوباره یه هفته با هم خوبن  انگار اونا ...

تو حالا تک بجه ای ما ۳ تاییم 

داداشم که صبح میره شب بزور میاد 

خواهرم که کوچیکه زیاد چیزی حالیش نمیشع 

منم که این وسط دارم داغون میشم 

افسردگی که گرفتم نمیدونم کیست تخمدان دارم سنگ کلیه دارم 

کلا داغون شدم هروز درد دارم اونوقت بابام میگه تو الکی میگی🙂

من اگه برم واقعا واسم مهم نیست  بخوان همو بکشن اصلا هرچی چون دیگه نمیکشم  خسته شدم از ک ...

ایشالا هر چی که دوست داری همون بشه 🥺

من که دیگه واقعا خستم از دستشون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز