2777
2789
عنوان

بچه ها شوهرم گوشیو برداشت برای طلاق به پدرم زنگ بزنه گوشیو ازش گرفتم

| مشاهده متن کامل بحث + 6872 بازدید | 290 پست
اضافه کنم اینم یادم رفت اسمم صدا نمیزنه با اشاره دست و این و اون صدام میکنه خیلی خیلی ناراحت میشم من ...

عزیزم ظاهراً تصمیم به موندن گرفتی ،پناه ببر به دامن خدا خیلی صداش کن اگه اون بخواد همسرت سرش ب سنگ میخوره،از کیمیا نخودکی رو بعد نماز بخون و بگو خدایا همسرمو هدایت کن 


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چه اصراری داری به زندگی با همچین مردی ادامه بدی 

بعدشم هر وقت گوشی رو برداشت به خانوادت زنگ بزنه اینطوری رفتار می‌کنی اونم به عنوان نقطه ضعفت هر بار این کارو می‌کنه

‏اگه چیپس لیمویی دوس داری نمیخوام نظرتو راجع به هیچ چیز دیگه ای بدونم.     میشه اگه دوست داشتی دعا کنی من خوب شم :((((

عزیزم شما طلاق هم بگیری سی ساله هست ،میتونی خونه پدر که رفتی کم کم مستقل بشی ،چند بار مگه زندگی می‌کنی ؟ دور از جونت وقتی مردی حسرت این زندگی که داشتی و میتونستی ازش استفاده کنی ولی نکردی رو نمیخوری؟

خب چرا بچه نداری؟شوهرت اهل خیانت نیست که خداروشکر؟ببین گفتن تو فایده نداره وقتی برادرا زن گرفتن خودش میفهمه ک چه اشتباهی کرده الانم اگه قصد زندگی دلری تادیرنشده بچه بیار چون سنت بره بالا شانس باردارشدنت کمه دوما سعی کن با نقشه اینارو از هم دور کنی مثلا پیش شوهرت نگو دوسنداری با خانوادش باشی ولی کم کم ازشون دوری کن کم کم شده گشنه بمونی نرو پایین واسه غذا کم کم سعی کن برادراشو از چشمش بندازی

خدایا شکرت به خاطر بچه های سالم وعاقل وزیبا وباهوش وصالح من
فقط بچه نیاری اسی  اصلاااااااا اصلاااااااااااااااااااااااا

ببین عزیز من آرزوی خیلی چیزا به دلم موند شوهر کردم فقط حسرت زندگی بقیه برام موند ۵ ساله بچه دار نخواستم بشم ولی میگم حداقل یه بچه بیارم بعد طلاق بگیرم بچه امو بهم بده خیلی خوب میشه دیگه ازدواج نکنم مهم نیس میرم بقیه عمر با بچه ام خوش باشم ولی اینم نمیشه بچه امو نمیده ولی حقه بده فرصت زندگی رو ازم گرفت جوونیمو گرفت به این فکر کنه بعد من زن میگیره با دومی مجبوره خوب رفتار کنه و الا اونم میره ولی من باید برم خونه پدر با طعنه ها پیر بشم و خوشی های بقیه ببینم به نظرتون زندگی بعد طلاق زندگی میشع با شرایط من اگه ۲۵ سالم بود میگفتم دوباره فرصت دارم مخصوصا شهر ما طلاق داده انگار جنایت کرده خدایا قربونت برم یکیو رو به عرش میرسونی یکیو به فرش چی شد اندازه اونایی دوست پسر داشتن همه کاره بودن پیشت ارزش نداشتم الان اونا مادر شدن سر به راه شدن با شوهرای خوب به ریش من می‌خندن گناهم چی بود 

عزیزم من تحمل ی روز اینجور زندگی ندارم .همه ما حق زندگی داریم .تنها چیزی ک میتونم بهت بگم بچه دار نشو .دوروز دیگه بالاخره طاقتت تموم شد با این اوصاف باید بچه‌ی بیگناهم بزاری بری .اگه طفلکی دخترم باشه

اتفاقا ۱۱ روزه سابقه نداشته باهاش حرف نزدم همیشه نصف روز حرف نمیزدم سمتم می اومد از روزی به خانواده ...

همینطوری ادامه بده خودش میاد سمتت همه چیزو بسپار به خدا خودتو اصلا کوچیک نکن جلو خودشو خانوادش

خدایاشکرت
پدرت هواتو داره؟؟؟؟خانوادت؟؟؟؟

مادرم خیلی بدش میاد خواهری کوچیکترمم هر روز با شوهراشون خونه پدرم سر میزنن منم سنم بالا رفته فقط بعد طلاق طعنه مادر و فامیل میمونه و تو خونه نشستن و نگاه کردن به بچه آوردن خواهرا و حسرت خوردن خودم مثلا خواهرام میان عکس تفریح هاشون نشون میدن و با مادرم می‌خندن مادرم با من حرف نمیزنه منم دل دارم از شوهرم مگه چی خواستم میگه برو خونه پدرت یه مسلمون نبود راهنماییش کنه باور میکنین تو این ۵سال آرزوی این داشتم یه تفریح برم منم عکس بگیرم یا نبرده یا با دعوا برده

بنظرم گوشیو نمیگرفتی بهتر بود... حالا میگه خودشو میخواد بچسبونه بهم....بذار بفهمه از طلاق باکیت نیس

بهش گفتم ۵ ساله زور کشیدم یا توافق کن برای زندگی یا جدایی بهتر از این شرایطه گفت همینم که هستم خونه مستقل نیس بیرون رفتنم نیس خیلی فحش میده و گفتم ارزشم برای زن قائل نیس گفت من میخوام با برادرا باشم تا ابد زن بره دوباره زن میگیرم دیگه نمیگه ازدواج آدم که کرد برادر جای خودش زن جای خودش کی زنشو بیرون میکنه تا با برادراش بمونه مگه من گفتم با برادراش نباش گفتم بعد ۵سال حالا بیا مستقل بشیم همه روزی از خونه پدر مادر جدا میشن من خودم از پدرم مادرم خیلی دورم ولی این چسبیده چون بی مسولیته و وابسته تازه برگشتم به خانواده اش گفتم راهنماییش کنین جای اینکه سر عقلش بیارن بدتر شده رفتارش تازه خانواده اش گفتن تو گفتی ما تو زندگیتون دخالت میکنیم جای اینکه اصل حرف بچسبن به حرف الکی چسبیدن جای اینکه بگن برادر زنت خوبه توقع زیادی نداشته مثه بقیه مردم اونم زندگی میخواد 

تو خواستگاری گفت خونه مستقل داره ؟!! اگر گفته با پدر و مادرش قراره زندگی کنه و شما قبول کردی یه پای ...

نه تو خواستگاری هیچی نگفت روال اینه آدم یه از روز اول مستقله یا بعد چند سال حتما مستقل میشه خودتونم دیدین بعدش من دارم میگم ۵تا برادر مجرد داره که زن نگرفتن هیچ کدوم تو این ۵سال و شوهرم همش پیش برادراشه منم شهر غریبم یا باید تنها تو خونه بشینم یا مانتو شلوار همش پایین باشم به نظرتون میشه جلو ۵تا مجرد دراز کشید فیلم دید سر سفره شاید غذایی گلوم پرت شد راحت نیستم اگه فقط یه مادرشوهر بود میموندم واقعا مستقل شدن حق منه هیچ کدوم از شماها ۵ سال با مانتو شلوار بودین جای اینکه از اول زندگی می‌چسبید به زنش دلگرم زندگی می‌کرد میگردوندش فقط میشینه پیش خانواده اش منم تنهام این زندگی اسمشه

راست میگه برو خونه خودت یعنی چی اومدی التماس میکنی خودتو کوچیک میکنی

من التماس نکردم گفتم یا بیا توافق کن چیزی ازت نخواستم مثه بقیه زن و شوهرا مام زندکی مستقل تشکیل بدیم بچه دار بشیم منم تو غریبی ام اینجوری بیشتر به زن و زندگیت میچسبی تا بالا و پایین خانواده ات باشیم تو مثه مجردا فقط با اونایی واقعا برای من وقت و ارزش نذاشته مسولیت پذیر نبوده ولی اگه مستقل می‌شدیم مجبور بود بهتر بشه مسولیت گردن بگیره پیش زنش باشه 

شماخونه دارید لزومی نداره یکسره پایین باشی

بهتره از راه زبون نرم وارد بشی و خونه خودت بمونی و ازش بخوای برات لوازم بخره

اگر نخرید از طریق فروشگاه اسنپ خرید کن میارن دم در خونه تحویلت میدن 

اگر اعتراض کرد بگو من دوست دارم خانم خونه خودم باشم تو خونه خودم آشپزی کنم و همینجا زندگی کنم 

گاهی هم میام به مادرت سر میزنم اما نه هرروز....بگو قرار نیست فقط موقع خواب بیایم خونه مون و قرارهم نیست من رو فقط برای رفع نیازت بخوای

اگر باز هم گفت برو خونه بابات بگو من ازخونه م تکون نمیخورم و تو هم باید خرجمو بدی

بگو اگر دوست نداری خودت برو منو طلاق بده

از هیچی نترس هیچ کاری نمیتونه بکنه اگرهم بخواد انجام بده تهش طلاقت بده باید تمام حق و حقوقت رو بده و شما هم راحت میتونی  جدا زندگی کنی و نیازی نیست بری خونه بابات


اگر میخوای به استقلال برسی باید جسور باشی و از چیزی نترسی

فقط جنگ راه ننداز با سیاست بروجلو

خونه ت هم به هیچ عنوان ترک نکن که میتونه عدم  تمکین بزنه و جهازت رو نیست و نابود میکنه و دستت به جایی بند نمیشه اون وظیفشه که خرجت رو بده و نیتونه مجبورت کنه بری قاطی خانواده ش بشی

خدایا هرلحظه شکرت برای تمام نعمت های زیبایی که وارد زندگیم میکنی  

قربونت برم انشالا مشکلاتت حل بشه زنگ بزن مشاور تلفنی رایگان ۱۴۸۰ یا حضوری برو کمکت کنن و راه حل بدن شوهرت نمیتونی خر کنی یا سیاست بخرج بدی به رابطه و اینا علاقه داره با اون جلو بری 

شوهر من تک پسر و دو خواهر داره ما هم تو ساختمون مشترکیم سفره ها جداست و ولی سفرها مشترک ار نظر اقتصادی وابسته به پدر هست خودش اختیاری نداره زیاد خیلی از کاراشو با هماهنگی مادر و خواهرش انجام میده بیشتر پیش اوناست و خیلی برام سخته مشکلات جنسی هم بهش اضافه کن

ولی در عوض من بیرون میرم گردش تفریح وگرنه از بس فکر و خیال کردم معده و روده ام داغونه 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز