دخترم ۶ ساله و نیمه است
بشدت وابستس
با مکافات میره مهد
با استرس برمیگرده خونه،که چرا دیر اومدی در حاای که من اولین آدم میرم دنبال بچم.
کلا ۴ماه در کل شاید رفته باشه مهد.
بغیر اون اتاقش جدا کردیم دو ساله اوایل خوب بود الان با گریه میره بخوابه
باید شب اناقش باشم تا بخوابه ،راضیم والا،اما نمیخواد که میگه بیا تو تختم با هم بخوابیم.تختش کودکیه جا نمیشه بزور میخوابم تا بخوابه بیام اتاقم
تنهایی بازی نمیکنه.با فوقش یه ساعت.بعد همش بیا بازی همش آویزونه یا هم همش جلو تلویزیونه.
من با خودم میگم حتما وقت براش نمیزارم سیراب نمیشه اما بخدا وقتم میزارم وقتی میگم باشه دیگه بسه برم سر کارام گریه و لحن بد و دعوا کاری
اوف
جدیدا به هرچیزی پرخاش میکنه
لحن کودکی نداده انگار یه ادم بزرگ
بشدت حساسه حتی به لحن حرف زدن یا نگاه کردن چرا اینجوری نگاه کردی
حتما و صد در صد من بدترین مادر دنیام
هر روز حداقل یکبار گریه میکنه انگار ن انگار ۷ سالشه
میبرم پارک گریه میکنه برنگردیم
میبرم خونه مادرم گریه برنگردیم
نمیرم مهد
انقدر خودخوری کردما انقدر باج دادم بهش انقدر
هر چی گف گفتم باشه
ادعاش اینه ک دوسش ندارم