2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ینی تازه آف شده

👩‍👧‍👧💞I'm tork*🙋🏻‍♀️... Mom of twins*  ✨ی دختر لجباز 🤪عاشق رقص💃و آواز🎧(همه جا آهنگ حموم،مسافرت،موقع خواب و..🫡🥴😁) عکاسی هم میکنم عاشق عکس گرفتنم😍📷 عاشق مرغ🍗پیتزا🍕 و همه چی🤣عاشق خرمالو و خوراکی های شیرین،شیرموز هم خیلی دوس😋وای نگم از بادوم زمینی🥹 شماهم مث من وقتی از ی چیزی خوشتون میاد دوسه بار شات میگیرین(حتی آهنگی رو که دوس دارم دوسه بار دانلود میکنم )یا من دیوونم؟!😶‍🌫️🤔 تتل🖤شادمهر🤍شایع ٫:چرا قشنگ زدن به ریشه چرا حال من خوش نی اوضاع قشنگ ترم که میشه هرکاری کنی دیگ این بدن،بدن نمیشه💔tatal  ای کاش حقم از تموم زندگی تنها تو باشی من عاشق تنهاییم ,تنها بشم, اما تو باشی ٫؛🤍🖇️ Shadmehr عطر خوب بزن،خوشتیپ بچرخ ؛بالاخره پستچی به در میزنه ی روز بده خبر خوب✨ shayea    من خیلی خیلی سادم با احساسات من بازی نکنید لفطا🥹😕💔اگه جایی باهاتون دعوا کردم متاسف حتما از جای دیگ اعصابم خورده وگرنه اهل دعوا نیستم🙌ولی اگه واقعا باهاتون دعوا کردم و ناراحتم کردین از چشمم میفتین 🤗 و اگه تاپیک دیگ  باهاتون حرف زدم بدونید یادم نمیمونه که دعوا کردم🤣 ۱گ خوابتون نمیبره یعنی تو خواب یِ نفر دیگه اید!  ۲هرچی آیکیو بیشتری داشته باشین بیشتر خواب میبینین!۳آخرین کسی ک بهش فک کردین دلیل خوشحالی یا ناراحتیتونه! #دختری_که_هیچکس_دوستش_ندارد♥ لایک دوس دارم منو هرجا دیدین بلایکین😁

میگه بیابیا ای یار بزار دست توی دستم

قبل هر چیزی، من از ادم چسب متنفرم فاصلتون و حفظ کنید فرقی هم نداره چ جنسیتی دارین⚡️من صبح كه از خواب پا مى شم دلم مى خواد كسى نباشه باهام حرف بزنه، مى خوام از خونه كه میرم بيرون، كسى منتظر نباشه تا برگردم؛ دل كسى تنگ نشه واسم؛ كسى منو نخواد؛ مى خوام تنها باشم.

این قابلیت جدید اضافه شده یا همیشه همینجوری بود؟😐😐 چه بد و باحال

🌾 نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک ۴-۵ ساله‌اش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول، رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله... بچه: بعد از اینجا کجا میریم؟ مامان: امروز دیگه هیچ جا، شنبه ها روز خاله بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح میریم اون جا که یه بار من رو پله هاش سُر خوردم! بچه از خنده ریسه می‌رود... مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.‏ نمی‌دانم ساختمان بستنی چیست؛ ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند. دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه پله پیاده‌اش می‌کنند که "بره پیش بچه هاش و بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم". ‏نظافت طبقه ما تمام می‌شود. دست هم را میگیرند و همین طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. ‏مادرانگی که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده. مادر بودن که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. ساختن دنیای زیبا وسط زشتی ها، از مادر، مادر می‌سازد. 🌸✏️سودابه فرضی‌پور

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792