پسر ششمه سالای قبل درسش خوب بود امسال اصلا وابدا درس نمیخونه کلا فراریه از درس خوندن
بهش گفتم شعرو حفظ کن نکرد گف نمیپرسه من خیلی دعوا کردم
یه اخلاق خیلی افتضاحی که دارم سرزنش گرو مقایسه میکنم
بهش کلی حرف زدم کلا حرفم شده همین که تو آخرش کارگر یا نوکر میشی باید التماس اینو اونو کنیم تورو کارگر ببرن
یسری سره این حرفم گریه کرد گف بسه دیگه روحیمو داغون کردی انقدر اینطوری گفتی
الانم کلی دعواش کردم بی صدا رف خوابید الان خوابیده عذاب وجدان دارم 😔
میخوام درس بخونه کسی بشه واسه خودش نمیخوام مثل باباش یا پدرخودم کارگر بشه التماس یه کار یا یه لقمه نون کنه
اگه میخوایید سرزنش کنید آزادید