هم همسرم هم پسرم ول كن نيستن
اخه يكي نيست به اينا بفهمونه كه اقا پدر من بايد دربياد !
فكر نكنيد لوسم بچه ها
اوايل بارداري اول كه خييييلي بد ويار بودم تا اخر ماه چهار هيچي هيچي نميخوردم
با اين حال از تهوع ميمردم
اواخر هم دكتر اسكلم نفهميد كه مسموميت بارداري پيدا كرده بودم
فشارم از همون اول داشتم
موقع زايمان ميفهمن جفت از رحمم جدا شده
كه خدا فقط به منو بچم رحم كرد كه زنده مونديم
فقط ٢٤ سالم بود اينقدر بارداريم سخت بود
واي به الان كه سي ام !
بچه اول رو خيلي ميخواستم ولي دومي رو اصلا. نميخوام !
شوهرم كه نميتونه زورم كنه چون عملا تو اولي هم كمك نميكرد از ذهن پسرم چه طور بيرون كنم ؟!
شش سالشه مهر ميره پيش
حس ميكنم شوهرم نخ داده بهش ! 😡