شوهر من چون با پدرش کار میکرد همه چشمشون به ما بود...یه کاری که میکردیم به چشم بقیه خیلی بزرگ میومد..ناخواسته از سر حسادت دخالت کردن گند زدن به همه چیز
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
آره من ۲۰ ساله دارم زندگی میکنم ..به قول شما شوهرم بد نیست ولی در مقابل خانوادش عاجزه. ومثل عروسک خی ...
شوهر من اینطور نیست اصلا و هوای منو داره ...همین اونا رو جری تر میکنه...اخیرا با خود همسرم مشکل دارن..با من کاری ندارن...دلم برای شوهرم میسوزه پیر شد به خدا
دقیقا امشب همین منو دیوونه کرده...فردا شوهرم با داداشش قراره برن از جایی جنس بیارن..مادرشوهرم هم با برادر شوهرم میره با ماشین اون...مادر شوهرم تا فهمید منو بچه هامون میخوایم بریم از این رو به اون رو شد...چرا آخه
احساس میکنم سلامت روانمو از دست دادم...نمیدونم چی درسته چی غلط...بعضی وقتا میگم بزار تلاش کنم درست کنم روابطو ...بعضی وقتها هم که به عقب نگاه میکنم آنقدر نفرت پیدا میکنم ازشون که میگم ولش کن من تلاشمو کردم
بمیرم برات. با تمام وجودم درک میکنم ما سه چهار سالی هست جدا شدیم ازشون ولی روابط افتضاحه ...دیوون ...
رابطتو باهاشون قطع کن..من ۲۰ ساله ازدواج کردم ۱۹ سال بهشون احترام گذاشتم ،بله چشم گفتم خوبی کردم ،خمو راست شدم ،خرج دانشگاه ۴تا خاهر شوهر و یک برادرشوهر و شوهر من داد خرج عروسی ۲ تا خاهرشو داد.خرج مراسم عزاداری پدر بزرگ مادر بزرگش رو داد چون با اینا زندگی میکردن ،آخر سر به شوهرم یاددادن مالو اموالشو بزنه به اسم اونا..که من یکوقت بسرم نزنه برم مهریمو اجرا بزارم...منم بعد ۲۰ سال دستمو از رو دهنم برداشتم وهرچه دلم خاست بهشون گفتم ...آخه من با ۴۵ سال سن ۲۰ سال زندگی ۴تا بچه کجا میخام برم...اینا فقط بهانه ای بود تا ثروت شوهرمو از چنگش دربیارن ..بخدا شوهر منم ازوقتی که اینکارو کرده داره پیر میشه ،داره دق میکنه..لعنت به پدرشوهرم مادر شوهرم من واگذارشون کردم به خدا..امسال رابطمون باهاشون قطع کردم به شوهرم گفتم باید برای ما ی خونه ی مستقل بگیری...منو بچهام دیگه با اینا نمیتونیم ،اینا شمرن،،اینا یزید زمانن.. شوهرم گفته تا تابستون صبر کن
از چشمم افتادی...حتی اگر برف و باران بیاید برای پاکی ات،عیسی و موسی برای عشقت،خدا به تو اشاره کند به عنوان معجزه در قرآنش،دیگر همان نمیشوی برایم....