هرموقع حتی الان یک ظرف رو میشکنم جنع میکنم تیکه های شکسته شو تو گاز میذارم این قسمت فِر گاز بعد اونجارو مامانم دیر به دیر نگاه میکنه هرموقع ببینه ميندازم گردن خواهرم یا برادر بزرگترم و مامانم با اونا دعوا میکنه
ی بار ک راهپیمایی بود با بابام رفتیم. از اون ور به پسره زنگ زدم بیا فلان خیابون...کوچه پس کوچه ها که حرف بزنیم. نشستم تو ماشینش... یهو دیدم بابام داره میاد توکوچه...رفتم ته ماشین و خداخدا میکردم نبینتم...قلبم تو حلقم بود..اونم رد شد و نفهمید:)
اینکارو هم انجام دادم
یه بارم نشستم پای اینستا و تلویزیون هم زمان
برنج رو با قابلمش سوزوندم
به مامانم گفتم ولی بابام نفهمید
بیرون بودن غذا رو سپرده بودن به من خب😂
منم گل کاشتم بعد میترسیدم هر لحظه برسن و مواجه بشن با ریدینگی که انجام دادم هممممه یه قابلمه برنجو ریختم تو نایلون یه بار به سرعت میگ میگ رفتم تا سر کوچه برگشتم باز😐💔🤦🏻♀️😂😭
زنگ زدم به مامانم که کجایین بعد فهمیدم هنوز مونده تا برسن دوباره به سرعت میگ میگ رفتم نایلون رو گذاشتم کنار سطل آشغال سر کوچه برگشتنی هم دختر همسایه دید منو و گرفت به صحبت منم داشتم فراااار میکردم😂🤦🏻♀️
شستن قابلمه هم یه پروسه جدا بود
بعد بابام اومد بویاییش قویه فکر کن تمامم پنجره هارو باز گذاشته بودم با این حال بابا گفت بوی سوختنی میاد 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
کف قابلمه هم کنده شد مقداریش
ی کتابی داشتن ک موقع عقد داده بودن بهشون توش کلن از انواع رابطه و بچه دارشدنو .... کلا همههه چیز داشت ،قایمکی کلشو خوندم
خود ارضایی کردم
تاصبح خیلی وقتها تو گوشی بودم به صورت پنهانی
خراب کردن ساعتم و همچنین تلفن ثابت خونه
خراب کردن و پاره شدن جیب کاپشن و شلوارم وقتی که نو بود
فیلم بد دیدم
دروغ گفتم
دوست دختر داشتم اوایل نگفتم
ایستگا گیری های خیلی خنده دار و سمی کردم
غذا نخوردم به دلیل اینکه مشغول حرف زدن و یا بازی کردن بودم ولی غذا رو ریختم تو کاسه توالت و سیفون رو کشیدم تا بره و اینکه نگن چرا غذا نخوردی و بد شه یکم
بچه گیهام اسباب بازی هامو خراب کردم ولی یا نگفتم یا پنهانشون کردم حتی
اذیت کردن البته نه خیلی زیاد یه دختر .
رفتن به پیش ساقی ها و یا سیگار فروش ها
یواشکی چیزی که مامانم گقته نخور رو خوردم
و .. شاید کلی کار دیگه و حتی بدتر که یادم نمیاد و یا بهتره نگم 🗿
