2777
2789

 بی دلیل یه تهمت خیلی بد به من و پدرم زد با اینکه خیلی خانواده موجهی هستم

گفتم تهمت نزن بیچاره میشی گفت دیگه باهام حرف نزن با اینکه گفتم باشه، بازم زنگ زد به مامانم که آبروی منو ببره گفت به دخترت بگو دیگه حق نداره باهام حرف بزنه دیگه حق نداره بیاد خونمون فردا میره یه جای دیگه یه بلایی سرش میاد میندازید تقصیر ما از این حرفش نفهمیدم چی شد قلبم یه لحظه وایساد ،خیلی دلم سوخت چون اصلا من تا عمرم به نامحرم دستمم نخورده بود نماز شب هم اونموقع میخوندم دیگه جوابشو ندادم اصلا

  اون موقع هر دو ۱۸ سالمون بود من مجرد بودم و اون تازه طلاق گرفته بود ماه رمضون بود دلم بدجوری از حرفاش شکسته بود  رفتم بالکن به پهنای صورت اشک ریختم و به آسمون نگاه کردم و گفتم خدایاااا اون دل من شکست و رو تیکه های خونی قلبم راه رفتگفتم خدایا خودت یه ازدواجی جور کن براش که صد برابر بدتر از قبلیه باشه که بره التماس شوهر اولشو بکنه بعد خندم گرفت از حرف خودم گفتم مگه از اون بدترم داریم ،هیچی ولش کن خودت یه جوری که بهتره تاوان بگیر

چند وقت بعد بهم پیام داد هر چی جوابشو  ندادم از پیام رسانای مختلف پیام میداد که بی معرفت دیگه سراغمو نمیگیری محترمانه گفتم خواهشا دست از سر من بردار

ولی از پروفایلش فهمیدم دوباره ازدواج کرده


هستید بقیه شو بگم؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من که اصلا نه نفرینم میگیره نه دعام

کاربران قلعه، elinalooove ، مارال _   و بقیه اونایی که قبلا توهین کردن و الان با کاربریای جدید هستن به هیچ عنوان با من مخاطب نشن⛔️

بازم گذشت تا دقیقا امسال ماه رمضون سه سال از اون قضیه میگذشت که به طور اتفاقی برادرشوهر قبلیش برای یه کاری اومد کوچه ای که ما تازه خونه ساختیم توش چون مامانمو میشناسه از محل قبلیه اومد و گفت تو رو خدا به دخترت بگو به دوستش بگه دست از سر ما برداره مامانم گفت چی شده اینا دیگه دوست نیستن

گفت اومده محل کارم و جلو خونمون آبروریزی و فحش که شما منو بدبخت کردید شوهرم و خانوادش خیلی بهم زخم زبون میزنن و خیلی اذیتم میکنن دوباره میخوام برگردم

 بخت بخت اول ، شوهر اولیش هم گفته برو خدا بیامرزه پدرت دیگه من نمیخوام برگردم اما بازم هر وقت رد میشه از محل کارم فحش میده بهم

مامانم میگه زندگیش بده که دست از سر اینا برنمیداره وگرنه اگه شوهرت و زندگیت خوب باشه چکار داری به شوهر قبلیت یا بگی دوباره میخوام برگردم؟ کپ کردم که عین نفرین من بود این اتفاق اما خوشحال نشدم چون دیگه خیلی گذشته بود از ماجراش و منم چند ماه بعدش به خاطر خدا بخشیدمش اما هنوز تو دلم بود یادمون باشه دنیا هیچ وقت فراموشی نمیگیره

اما سر یه ماجرایی امسال واقعا دلم خیلی خیلی بیشتر  شکست و اولین دعای سر افطارم رسیدن اون افراد به سزای عملشون بود نه به خاطر الانم که دلم خنک شه اصلا به خاطر اشکایی که اون لحظه ریختم قلب مچاله شدم دلم برای اون موقع خودم میسوزه به نظرتون اینم میگیره؟ یا نه

منم همین طورم از هر کی دلم میشکنه خوشبخت تر میشه 

دقیقا 

کاربران قلعه، elinalooove ، مارال _   و بقیه اونایی که قبلا توهین کردن و الان با کاربریای جدید هستن به هیچ عنوان با من مخاطب نشن⛔️

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته