سلام.تاپیک قبلی ازتون خواستم کمکم کنید با بچه هام خوش بگذرونیم که خدا رو شکر خیلی راهنماییم کردین..ممنونم ازتون...من تو رابطه با شوهرم مشکل داشتم اونم ۱۵ سال.... دیشب خواستم تمام فانتزی ها و خلأ های ۱۵ ساله رو باهاش در میون بزارم و از نظر عاطفی به آرامش برسم...طوری شد که خودش باورش نمیشد من اینهمه کمبود محبت دارم...خیلی شرمنده بود با اینحال اون آغوشی که دیشب ازش دیدم تمام زجرهای ۱۵ سال رفت...انگار تازه ازدواج کردیم...طوری بهم توجه کرد که انگار شوکه شده بود از درخواست‌های من...بخدا اصلا دیشب رابطه جنسی نداشتیم فقط از نظر روحی بهش گفتم قلبمو دریاب...آنچنان محبت کرد که بهم گفت نمی‌دونستم اینجور احساساتی هستی.گفتم چرا تا الان اینجوری محبت نکردی؟؟چرا اینقدر بی توجهی کردی؟؟؟میدونین دوستان از کدوم خرفش خوشم اومد؟؟!!گفت زهرا!من فقط با تو رابطه دارم از صبح تا شب کار میکنم تا حالا دستم به زنی نخورده...بهم یاد بده چطوری باهات باشم که راضی باشی...میشه راهنماییم کنید؟!من توی این ۱۵سال چون خانواده اش اذیتم کردند یه جورایی شوهرم از چشمم افتاده بود طوری که حتی با وجود دو تا بچه به طلاق فکر میکردم...خیلی فکر کردم چیکار کنم!از دیشب انگار دلم برا شوهرم تنگ میشه...خودمم خیلی خوشحالم....بگین چطور این رابطه رو زیباتر و رمانتیک کنم...مرسی از همتون
کتاب ( چراغ دل شوهرت را روشن کن )
عزیزم قبلا شوهرتو جذب کردی که الان شوهرته
خداروشکر
همینطور خودت باش
نقش بازی نکن
هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند
مهم ترین چیز اینکه چیزی رو ازش مخفی نکنی و خودت باشی با تمام وجودت
با اینکه نمیشناسمت خوشحال شدم زندگیت داره خوب میشه
منو لایکم کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
