شده باران بزند قلب تو دیوانه شود ؟
همه ی خاطره ها نزد تو بیگانه شود ؟
شده از دست کسی یک دفعه دلگیر شوی ؟
او در آغوش کسی باشد و تو پیر شوی ؟
شده با جان و دلت عاشق و مجنون باشی ؟
او کنار دگری باز تو دلخون باشی ؟
شده با یاد کسی تا به سحر گریه کنی ؟
با خدا درد و دل و پیش همه شکوه کنی ؟
شده روزی برسد بغض امانت ندهد ؟
آنقدر گریه کنی هیچ ز یادت نرود ؟
من پر از دردم و این است غم دیرینم همچو فرهاد شدم کوه غمم شیرینم :)